Mohsen Makhmalbaf
![]() |
نوبت عاشقی
3 editions
—
published
1990
—
|
|
![]() |
باغ بلور
10 editions
—
published
1986
—
|
|
![]() |
بایسیکل ران
—
published
1989
|
|
![]() |
گنگ خوابدیده
—
published
1993
|
|
![]() |
نون و گلدون، فیلمنامه
—
published
1995
|
|
![]() |
سلام بر خورشید
2 editions
—
published
1994
—
|
|
![]() |
دو چشم بی سو
—
published
1981
|
|
![]() |
حوض سلطون
2 editions
—
published
2007
—
|
|
![]() |
جراحی روح
|
|
![]() |
سفر قندهار، فیلمنامه
—
published
2001
|
|
“حمید بهحیاط آمد و بهخنده گفت:
«هر که بامش بیش، برفش بیشتر.»
مشهدی گفت: «اولا که هر رویش کم، کارش بیشتر. ثانیاً هر که بیبامتر، برفش بیشتر. این گداهه رو دیدی سر کوچه میخوابه و بام هم نداره؟ هر چی برفه سر اون خراب میشه. همه دارند میآرند توی کوچه.»”
― باغ بلور
«هر که بامش بیش، برفش بیشتر.»
مشهدی گفت: «اولا که هر رویش کم، کارش بیشتر. ثانیاً هر که بیبامتر، برفش بیشتر. این گداهه رو دیدی سر کوچه میخوابه و بام هم نداره؟ هر چی برفه سر اون خراب میشه. همه دارند میآرند توی کوچه.»”
― باغ بلور
“باغ بلور: ساره از تاریکی حیاط میترسید. نگاهی به لایه، نگاهی به در، اما لحظه درنگ نبود. اکنون خطر درون اتاق، جدیتر از وهمی بود که همیشه در شبها برای ساره پشت در بسته در تاریکی کمین میکرد. بهایوان دوید و لگن را آورد:”
― The Crystal Garden
― The Crystal Garden
Is this you? Let us know. If not, help out and invite Mohsen to Goodreads.