Emphasizing the interaction between political organizations and social forces, Ervand Abrahamian discusses Iranian society and politics during the period between the Constitutional Revolution of 1905-1909 and the Islamic Revolution of 1977-1979. Presented here is a study of the emergence of horizontal divisions, or socio-economic classes, in a country with strong vertical divisions based on ethnicity, religious ideology, and regional particularism. Professor Abrahamian focuses on the class and ethnic roots of the major radical movements in the modem era, particularly the constitutional movement of the 1900s, the communist Tudeh party of the 1940s, the nationalist struggle of the early 1950s, and the Islamic upsurgence of the 1970s.
In this examination of the social bases of Iranian politics, Professor Abrahamian draws on archives of the British Foreign Office and India Office that have only recently been opened; newspaper, memoirs, and biographies published in Tehran between 1906 and 1980; proceedings of the Iranian Majles and Senate; interviews with retired and active politicians; and pamphlets, books, and periodicals distributed by exiled groups in Europe and North America in the period between 1953 and 1980.
Professor Abrahamian explores the impact of socio-economic change on the political structure, especially under the reigns of Reza Shah and Muhammad Reza Shah, and throws fresh light on the significance of the Tudeh party and the failure of the Shah's regime from 1953 to 1978.
Ervand Abrahamian (B.A., M.A., Oxford University; Ph.D. Columbia University), an Armenian born in Iran and raised in England, is well qualified by education and experience to teach world and Middle East history. He has published Iran Between Two Revolutions, The Iranian Mojahedin, Khomeinism, Tortured Confessions, and Inventing the Axis of Evil. He teaches at the CUNY Graduate Center, and has taught at Princeton, New York University, and Oxford University. He is currently working on two books: one is The CIA Coup in Iran; and another, A History of Modern Iran, for Cambridge University Press.
یرواند آبراهامیان (متولد ۱۳۱۹ در تهران) تاریخنگار ارمنی ایرانی است. او در سال ۱۳۲۹ به بریتانیا مهاجرت نمود و به سال ۱۳۴۲ درجهٔ کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه آکسفورد دریافت کرد. آبراهامیان پس از مهاجرت به آمریکا موفق به گرفتن دکترای خود، در سال ۱۳۴۸ از دانشگاه کلمبیا شد. وی در دانشگاههای پرینستون و آکسفورد به تدریس «تاریخ ایران» پرداخ] و هماکنون در کالج باروک دانشگاه شهر نیویورک (CUNY) به تدریس تاریخ جهان و خاورمیانه مشغول است. آبراهامیان در مقوله «تاریخ ایران معاصر»، از برجستهترین تاریخنگاران محسوب میشود.
در مورد بسیاری از شخصیت های تاریخ معاصر ما هم چون رضا شاه، محمد رضا شاه، مصدق، بختیار و ...نظریات همواره یا با تخریب و ناسزا همراهه یا ستایش های بیهوده و آن ها رو تا حد خدایی بالا بردن.مدت ها بود به دنبال کتابی بودم که بتونه از تاریخ معاصر کشور ما اطلاعات درست و به دور از جانب داری ارایه بده. آبراهامیان با تحلیل های بی تظیری که ارایه میده می تونه خیلی از نقاط مجهول تاریخ معاصر کشورمون رو براتون روشن و شفاف کنه. تمرکز روی تشریح فعالیت های حزب توده برام جالب بود و از این همه تاثیر عمیقش بر تاریخ معاصر ما و تسطش بر اندیشه تقریبا تمامی نویسندگان ادبی معاصر ما از جمله ساعدی،هدایت، خانلری و ... متعجب شدم.بدون شک تا الان بهترین کتابی بوده که در مورد تاریخ معاصر ایران خوندم.
مدت هاست که می دونم دید من از تاریخ به چند قطعه ار این پازل محدوده و من نه تصویر اصلی رو دارم و نه حتی مطمئنم این قطعه ها واقعا به پازل اصلی تعلق دارند ایران بین دو انقلاب بخشی از این تصویرعظیم رو برای من روشن کرد و حالا حداقل می دونم قطعه های این قسمت از پازل باید چه چیزهایی باشند. با اینکه من در خوندن تاریخ تازه کارتر از اینم که جزئیات رو درست درک کنم یا به درستی تحلیل کنم، همین دید وسیع هم به شدت کمکم کرد
جدای پر آشوب بودن وضعیت جامعه ای که در اون زندگی می کنیم، ندونستن خیلی عذابم میده. این که نمی فهمم "چرا" به اینجا رسیده و زندگی بین آدم هایی که هر کدوم خودشون رو کارشناس می دونند، این قضیه رو سخت تر می کنه. برای همین به حقیقتی نیاز داشتم که از بین پست های توئیتر و اینستاگرام و صحبت های تاکسی ای به دست نیامده باشه
آبراهامیان با جزئیات بسیار زیاد، اسامی و آمار ها تاریخ بین این دو انقلاب سرنوشت ساز ایران رو بررسی می کنه. بخش مربوط به حزب توده انقدر کامل بود که من توقع داشتم بخش انقلاب اسلامی هم کامل تر باشه که به نظرم خیلی خلاصه تر از سایر بخش ها بررسی شد. با وجود اینکه نویسنده در طول روایت تاریخ سعی می کنه بی طرفی رو حفظ کنه، حرف اصلیش رو در نتیجه گیری میزنه که اون قسمت رو چندین بار گوش دادم
میگن بعضی جمله ها بی دلیل کلیشه نشدند. اینکه تاریخ خودش رو تکرار می کنه و باید ازش درس گرفت در تاریخ ایران انقدر واضحه که گاهی اوقات اگر اسم ها رو تغییر بدی، اصلا نمیشه متوجه شد در مورد چه زمانی نوشته شده. جایی در کتاب میگه که بعد از جمعه سیاه ١٧ شهریور، شاه دیگه نمی تونست چیزی رو درست کنه، چون بین شاه و مردمش با خون فاصله افتاده بود و ما ۴٢ سال بعد چقدر این نقطه ی غیر قابل بازگشت رو می فهمیم
نسخه ی صوتی کتاب رو با صدای حامد فعال گوش دادم که بسیار روان و خوب خوانده شده و به سریع پیش رفتن کتاب کمک می کنه. ولی به نسخه الکترونیکی هم در کنارش رجوع کردم چون واقعا لازمه
کلام نخست: اول از هر چیزی اینو بگم: “برای خوندن تاریخ اصلا نباید به یک منبع اکتفا کرد.”
حالا تاریخِ هر چی میخواد باشه: تاریخ هنر، فلسفه، ایران، جهان و ...
پس اگر انتظار دارید با خوندن این کتاب، تاریخ معاصر رو بدون کم و کاست و بدون جهتگیری و غرض و مرض بخونید و بیاموزید اصلا سمتش نرید.
کلام دوم:
آدمیزاد کلا در روایت هر چیزی نظریات خودش رو هم وارد میکنه و کلا طبق سلیقه خودش موضوعات رو بررسی میکنه. آبراهامیان هم از این قاعده مستثنی نبوده و تاریخ معاصر رو با اولویت حزب توده و تفکر چپ روایت کرده. نه که بخواد حمایت آشکاری بکنهها. نه!! فقط بخش اعظم کتاب راجع به حزب توده و دستاوردهاشه؛ اون وسط به بقیه هم یه سری زده.
کلام سوم:
کتاب سه بخش هست: از ماقبل مشروطه تا کودتای سال ۳۲، بعد یهو یه بخش حدودا ۳۰۰ صفحهای دربارهی حزب توده، و نهایتا از سال ۳۲ تا ۵۷.
یعنی یهو یه گپ اون وسط میوفته و شما کلی از چیزایی که راجع به حزب توده توی بخش اول خوندی رو دوباره میخونی و اختمالا رشتهی امور از دستت میره بعد میره سراغ ادامهی وقایع.
پس اگر خواستید بخونیدش، اون بخش میانی حزب توده رو بگذارید آخر سر برید سراغش.
کلام آخر:
من متولد سال ۱۳۶۸ هستم. من هیچ دورهی سیاسی بازی توی زندگیم ندیدم. من تصوری از وجود چندین و چند حزب سیاسی ندارم. حتی نمیتونم تصور کنم مجلس ایران یه روزگاری صحنهی درگیری احزاب مختلف بوده !! من هیچ درکی حتی از انقلاب اسلامی ندارم چه برسه به مشروطه !!.
من حین خوندن این کتاب با خیلی چیزها که در اصل اطلاعاتم راجع بهشون صفر بود رو برو شدم. یه وقتایی از آماری که مثلا راجع به تعداد نفرات درگیر در یه اعتصاب میداد دهنم باز میموند. از دوران کشمکشهای حزبی سرم به دوار افتاده بود !!
این کتاب برای من دهه شصتی پر از اطلاعات درجه یک بود. فک کنم به عنوان کسی که داره توی عواقب این صدسال گذشته دست و پا میزنه حقم بود خیلی زودتر با این حقایق روبرو بشم.
هم کمکاری خودم بوده در مطالعهی تاریخ و هم ... بماند.
اما همهی اینا باعث نمیشه چشم بسته به این منبع اکتفا کنم: پس اگر منابع دیگهای میشناسید برای مطالعهی این بازهی تاریخ با روی باز پذیرای پیشنهادتون هستم. ممنونم که تا اینجا خوندید🙏🏻
روایت اصلی تاریخ را باید از لابلای خطوط نوشته شده و حوادث پررنگ شده فهمید، آنجایی که لزوما به قالب کلمات نمی ریزد اما تفکر سیستمی مورخ را در ترکیبی از اتفاقات و تحلیل ها و جزئیات می توان یافت و شاید برای علاقه مند به تاریخ، خواندن روایت های موازی و نقطه نظرهای مختلف را حیاتی کند.
برای من اما خواندن این کتاب، روایتی موازی برای کتاب "نبرد قدرت در ایران" بود تا در آنجا که تفکر چپ گرایی به راحتی منکوب و کنارگذاشته شده و روایتی یک طرفه به نفع روحانیت عرضه شده، راهی برای فهم بهتر واقعیت های جریان های چپ گرایانه به خصوص حزب توده فراهم شود. تفاوتها بین دو کتاب هم چشمگیر است، مثلا آنجا که دلیل مصدق برای عدم استفاده از مردم در کودتای 32 را جلوگیری از عدم خونریزی میداند، در حالیکه در آنجا غرور مصدق! و اطمینانش به فعالیتهای خود عنوان شده بود، یا اینجا آیت الله بروجردی را طرفدار شاه میداند که بعد از وفاتش جا برای فعالیت سیاسی روحانیون باز شد در حالیکه آنجا حرف از جدادانستن سیاست و دین است
با این تفسیر، کتاب خواندنی های بسیاری دارد. از دوران مهم اما فراموش شده کتاب دیگر یعنی سالهای 1320 تا 1332 که همه از بهم ریختگی اش می گویند تا از کنارش بگذرند، اما دورانی اثرگذار و مهم است، تا نقش مهم افرادی مانند قوام و ضدیت هایش با شاه که نبرد قدرت را تا انتهای دوران مصدق هم تحت تاثیر قرار داد. تحلیل طبقاتی از نیروهای درگیر در انقلاب و عوامل سبب ساز انقلاب اسلامی هم نگاهی جدید بود، مخصوصا آنجا که برخلاف دیگران، زمینه ساز اصلی حرکتهای مردمی در مسیر انقلاب را نه کشتار مردم در جریان حرکتهای روحانیون، بلکه فعالیت های کانون نویسندگان می داند
فارغ از این نکات خوب، نوسانی در کیفیت متن مشاهده میشود، برخی فصل ها با تحلیل هایی روشنگر، و در مقابل برخی فصل ها با آمارهای جزئی و جزئیاتی خسته کننده که در فصل مربوط به حزب توده به اوج خودش می رسد. نظرش درباب برخی شخصیت ها - مثلا درمورد شریعتی که اطلاعات و مطالعه من بیشتر بوده - التقاطی به نظر می رسد و چندان قانع کننده نیست. بعلاوه، برخی از تحلیل ها در بخش های مختلف کتاب هم چندان سازگار به نظر نمی رسند، مثلا دلیل اصلی انقلاب را توسعه نیافتگی سیاسی پابه پای توسعه اقتصادی و اجتماعی میداند، درحالیکه در انتهای کتاب و توصیف شرایط نزدیک به انقلاب، تحلیل ها کاملا اقتصادی و بر پایه ضعفهایی است که طبقه کارگر را به خیابان ها کشاند. با همه این تفاسیر، برای رویکردی جدید و طبقاتی از دوران معاصر شاید یکی از بهترین گزینه ها باشد.
گاهی از خودم پرسیده بودم چطوریه که ما مردم ایران همه چی رو به سیاست ربط میدیم، همه مون یه پا سیاست مداریم و برای همه موضوعات یه تحلیل سیاسی تو جیبامون داریم. خوندن این کتاب جواب سوال منوداد. توضیح مفصلش راجع به حزب توده برام بسیار روشنگر بود، نظام طبقاتی و اقداماتی رو که احزاب و گروههای سیاسی اون زمان(بخصوص توده ایها) برای تغییر و تنویر افکار مردم کرده بودن رو خوب توضیح داده. بعضی جاهای کتاب آه از نهاد آدم در میاره!!
کتاب به اندازهی شهرتش خوبه، دید اجتماعی و سیاسی فوقالعادهای در مورد ایران میده و به سوال «چی شد که اینجوری شد؟» تا حد خوبی جواب میده نقش اقوام، احذاب، روشنفکران، روحانیون ، مارکسیستها، دربار، ارتش، آمریکا، انگلیس، گروههای مذهبی، گروههای چریکی و ... تو هر دو انقلاب (مشروطه و اسلامی) بررسی شده آدم حسرت میخوره چرا سرانه مطالعه اینقدر پایینه، اگه مردم همین یه کتابو میخوندن (یا مثلاً جزو برنامه درسی مدارس بود)، شاید اوضاع سیاسی - اجتماعی ایران الان خیلی بهتر از وضع فعلی بود
شاید امروزه نتوان تاریخنویس یا تاریخ پژوهی را یافت که از منابع و اسناد تاریخی در نوشتههایش اس��فاده نکند، با این حال میتوان تاریخنویسان از نظر شیوهی روایت تاریخ، به دو دسته تقسیم کرد: دستهی نخست، آنهایی که اسناد و منابع تاریخی را مرتب کرده و آنها را بیکم و کاست، بدون دخل و تصرف، و با حداقل نظرات شخصی ذکر میکنند. این نوع روایت از تاریخ را به فونرانکه، تاریخپژوه آلمانی منسوب میکنند و آن را تاریخنگاری سند محور (source-based history) مینامند. دستهی دوم تاریخپژوهانی که اسناد تاریخی را بررسی میکنند و تحلیل خود را در مورد آنها ارائه میدهند. این نوع تاریخنگاری مدرن تحلیلی را برخی تحت تأثیر نظریات کارل مارکس یا هگل در مورد تاریخ میدانند. باید دانست که ما تاریخنگار صد درصد سندمحور یا تاریخنگار صد درصد تحلیلگر نداریم، بلکه طیفی از تاریخنگاران را داریم که ممکن است به یک سمت از این دو دسته متمایل باشند. و پروفسور «یرواند آبراهامیان» نویسندهی این کتاب و استاد دانشگاه نیویورک را میتوان بیشتر یک تاریخنگار تحلیلی دانست. نکته دوم دربارهی آبراهامیان سوسیالیست بودن اوست. بنابراین جای تعجب ندارد وقتی در همان ابتدای کتاب شما با نظریات مارکس در مورد نقش تضاد طبقاتی در وقوع رویدادهای تاریخی مواجه میشوید و اصطلاحات مارکسیستی مثل بورژوازی، بورژوازی کمپرادور، پرولتاریا و ... به وفور در سراسر کتاب به چشم میخورند، بله تعجبی ندارد که گفتمان چپ اینقدر با جزئیات بررسی شده و بررسی حزب توده حدود یک چهارم از حجم کتاب را به خود اختصاص میدهد! تعجبی ندارد که نویسنده مدام به «توزیع قدرت و ثروت نابرابر میان طبقات» میتازد و به طرز ظریفی از سیاستهای دخالت دولت در بازار، وضع تعرفههای حمایتی، محدودیت واردات و کنترل قیمتها حمایت میکند. بله! هیچکدام از این موارد تعجبی ندارد، شما با یک تحلیلگر سوسیالیست مواجهید که از طرفداران نظریات مارکسیستی و نئومارکسیستی است. به نظر من بزرگترین نقطه ضعف کتاب نوعی «عدم توازن» در پرداختن به رویدادهای تاریخی است. کتاب قرار است تاریخ دو انقلاب مهم ایران -انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی- و حوادث بین آندو را بررسی کند. اما از بخشهای پراهمیتی مثل وقایع انقلاب مشروطه یا برکناری رضاشاه به سرعت و در حد چند صفحه میگذرد، ولی به مواردی مثل ترکیب تکتک مجالس شورای ملی یا حزب توده با جزئیات شگفتآوری میپردازد. این عدم توازن ممکن است ناشی از همین نگاه سوسیالیستی نویسنده باشد. البته همین نگاه نویسنده میتواند در بعضی جاها تبدیل به نقطه قوت کتاب شود. آبراهامیان به خوبی سلطهی گفتمان چپ و گروههای چپ را بر تاریخ مدرن ایران نشان میدهد و به خوبی نشان میدهد که چطور گفتمان چپ توانست به تدریج در ایران با گفتمان مذهبی ترکیب شود. نوشتههای آبراهامیان دربارهی شریعتی و خمینی از دیگر نکات جالب توجه کتاباند. در مورد شریعتی اگرچه نگاه آبراهامیان غیرانتقادی است، اما تا حد قابل قبولی توانسته نقش او را در انقلاب اسلامی و ایجاد پیوند بین مارکسیسم و اسلام نشان دهد. در مورد خمینی تحلیل او از اخلاق و سلوک خمینی پیش از انقلاب بسیار جالب توجه است. «ایران بین دو انقلاب»، شرح حالی پر از مبارزه و خونریزی در برابر استبداد است. و در پایان سوالی که فکر میکنم بسیاری از خوانندگان پس از خواندن چنین کتابهایی از خود میپرسند: آیا این همه خونی که ملت ما برای رسیدن به آزادی، دموکراسی و حاکمیت قانون داده کافی نیست؟ کی قرار است ملت ما طعم آزادی، رفاه و دموکراسی حقیقی را بچشد؟
این کتاب و کتاب تاریخ مدرن ایران چندین روز گیج و منگم کرد. انگار از دل این حادثهها بیرون اومدم و به حادثههای گذشته پیوستم. در تکتک کلمات حضور نوعی کابوس رو حس می کردم که هر لحظه نزدیکتر میشد. چقدر خوشبختیم که برخی حوادث رو ندیدیم و متقابلاً چقدر حیف. تهران و خیابانهایش چهها که به خود ندیده است!
چندین صفحه از این کتاب رو نگه داشتم تا فردا در تهران بخونم و اگر شد سری به درختان فرسوده بزنم. آرزوی چندین سالۀ دیدار تهران رو داشتم و برایِ این توپ پرِ دلم وقت مناسبیست. شاید هم نه!
I was recommended this book by an Iranian friend of mine, as I love Iran and its culture. This book helped me understand the social forces that helped shape Iranian society in 20th century. In addition to deep knowledge, the author puts compassion in his detailed analysis and the book seems like a theatrical drama reaching a peak at the end. Highly recommended!
ما در یک برههی حساس تاریخی نیستم؛ در نقطهی حساسی از جغرافیاییم. همین باعث میشه بیش از بسیاری از کشورهای جهان (اگر نگم همهشون) فراز و نشیب در تاریخمون داشته باشیم و باور کنیم نشیبی دراز است پیش فراز. انقلابها در تاریخ ایران هم یکی از همین فراز و نشیبها بوده و هست؛ از انقلاب مردم علیه جمشید و ضحاک گرفته تا انقلاب مشروطه و تغییر رژیم در سال 1357. این کتاب به حوادث بین دو انقلاب اخیر ایران، مشروطه و 57، میپردازه و به جز تاریخ خود وقایع، احزاب و گروههای درگیر رو هم بررسی میکنه. «ایران بین دو انقلاب» روایت و بازنویسی نیست. یک بررسی مثلا ساختارمنده که میخواد به خواننده کمک کنه دید بهتری از رخدادهای دویست سال اخیر و زنجیرهای که ما رو به اینجا و امروز رسوند به دست بیاره. اما کور خونده!
اگر میخواید از موضوعاتی که گفتم آگاه بشید، یادتون باشه که آبراهامیان یاوهسرای اعظمه. برید کتابهای بهتر بخونید. 😅😉
بالاخره تمام شد. طول کشید که آن هم نه به خاطر متن کتاب بلکه به خاطر این بود که همزمان چندین کتاب را با هم میخوانم ولی من از خواندن کتاب پشیمان نیستم. یک دور از مشروطه تا انقلاب اسلامی را مرور کرد. نکاتی را گفت که بسیار مهم بود و شاید چیزهایی را هم نگفت. تاریخش بیاشکال نیست، برای مثال نسبت امام و دامادش را اشتباه نوشت اما اینها جزئیاتی است که میشود از کنارشان گذشت.
هرچند حس کردم مولف گرایش بسیاری به جریان چپ داشته یا دارد آن هم در دادن وزنی است که به آنها در دو فصل مجزا میدهد و البته نباید از این نکته که چپها در این دوره تاریخی موثر بودندهم چشم پوشید.
در مجموع کاری است که باید خواند برای فهم تاریخ و ورود جزئیتر.
میشه این کتاب رو به دو قسمت تقسیم کرد : قبل از انقلاب و بعد از انقلاب قسمت قبل از انقلاب با ریزترین آمار و اطلاعات دید کامل و درستی از اوضاع میده و کتاب در فصل حزب توده به اوج میرسه و با انبوه اطلاعات خواننده رو شگفت زده میکنه اما قسمت معاصر آمار و ارقام باعثه حیرت و شگفتی فراوان هستش و انگار کتاب به جزوه واحد دانشگاهی انقلاب اسلامی و ریشه های آن تبدیل شده !
هستی جلو استاد مانی ایستاد:استاد مثل پدرم دوستتان دارم. اما همه استادان ما نه راهی نشان ما دادند نه چاهی. خود شما هر نوع مبارزه ای را بی فایده می دانستید. هر نوع مسلکی را نفی می کردید. می گفتید در کشورهای جهان سوم هزار نوع نیرو عمل می کند. کلنجار رفتن با همه این نیروها... اما دیگر آب از سر ما گذشته.
برشی از مکالمات هستی و استاد مانی در جزیره سرگردانی سیمین دانشور، اولین عباراتی بود که بعد از خوندن این کتاب به یاد آوردم. دچار چه حیرانی و سرگردانی عظیمی بودیم و هستیم. کشمکش های بی پایان و فرسایشی طبقات وگروه ها و احزاب و افراد که انگار هیچ فصل مشترکی ندارند. چه عجیب که صد سال پیش روشنفکران راهبری کردند و انقلاب مشروطه کردند. و چهل سال پیش روحانیون مرتجع سردمدار حرکتهای مردمی شدند. چقدر تناقض و تضاد که با ایراد انواع توجیهات و توضیحات هم قابل تبیین نیست. هر چقدر که ریزتر بخوانیم و تحلیل کنیم همه مسائل غریب تر می شوند. چرا مصدق تنها موند؟! چرا همیشه به هنگام وجود مرزهای باریکی تا آزادی و پیشرفت، اتفاقاتی میفته که سالها به عقب تر پرتمون میکنه؟! نفرین شدیم؟ ما مردمان بی حافظه، جاهلیم؟
بدون خوندن این کتاب و این نگاه بی طرفانه اجتماعی به تاریخ معاصر، خیلی از نقاط ذهنمون در تحلیل وقایع روز، کور خواهد موند! و این کتاب پژوهشی مثبت و مهم برای آغاز یک مسیر مطالعاتی ضروری خواهد بود.
"گذشته چیزی را برای حال آشکار میکند که حال قادر به مشاهدهی آن باشد." - آر. اچ. تاونی- اعتراف میکنم: خواندن تاریخ برای من که رمانها را یکی پس از دیگری با اشتهای عجیبی میبلعم، غولی ترسناک بود. منی که متولد ۶۸ هستم، منی که نه انقلاب ۵۷ را به چشم خود دیده و نه در دوران پهلوی زیستهام، منی که در دوران مدرسه با روایت بسته، محدود و مطبوع حکومت فعلی روبرو بودم. البته که با نحوهی زندگی مردم به واسطهی مطالعهی داستانهای متفاوت و همچنین به لطف رشتهی تحصیلی و علاقهام به اقتصاد، با تحقیقهای مستقل در باب وضعیت اقتصادی در دوران پهلوی دوم و نه اول آگاه بودم و تسلط نسبی داشتم، اما گره کور ماجرا برایم سیاست بود، و این سوال ده میلیون دلاری که: چرا چنان شد که چنین شد؟! پس کاملا طبیعی بود که برای فهم و درک این موضوع مهم: که چرا جامعهی ایران امروز به این دوقطبی در بنبستی خطرناک رسیده که جامعه هر لحظه آمادهی انجار است؟ به پیشنهاد و معرفی یکی از دوستان به سراغ این کتاب آمدم. اگر از آن دسته خودشیرینِ بینمک که تا این حرف را میشنوند، میپرند وسط که نهههه... این کتاب خوبی نیست، جهتگیری داشته، به سراغ من بیایند، با پشت دست چنان به دهانشان میکوبم تا خفهخون بگیرند. همانطور که هر حکومتی روایت مطبوع خود را از سیر وقایع ارائه میکند، تاریخنویسان وفادار به آنان، مخالفین و مستقلها هم روایت خود را دارند و این خواننده است که با خواندن یک کتاب نباید رای مطلق به موضوعی بدهد و درهای ذهن خود را به سوی روایتهای متضاد نیز باز نگاه دارد. ایران بین دو انقلاب، برای من به مثابه یک دایرهالمعارف بود. از سه بخش اصلی تشکیل شده و ه�� کدام از این بخشها به فصولی تقسیم شدهاند که به جزئیات میپردازد. روایتها از دوران قاجار(پیش از انقلاب مشروطه) آغاز شده و به انقلاب ۵۷ نیز ختم گردیده است. این روایتها برای من که اطلاعاتم بسیار محدود و قطرهچکانی از طریق: اینترنت، نقلقولها، مستندها و شنیدهها حاصل گشته بود، حرفهای بسیاری داشت. این روایتها برای من آنقدر تازه و جدید بود که حالا میتوانم، با شیوهی زندگی مردم، سیاستها و شرایط اقتصادی آن دوران، که پیشتر به آنها واقف بودم، ترکیب کرده و پاسخ سوالم را از چراییِ به وقوع پیوستن این دو انقلاب بیابم. برای من هیچ چیزی مقدس نیست: نه مذهب، نه کتاب، نه پدر یا مادر و نه هرچیز دیگری... نه حکومت فعلی میتواند از من نمرهی قبولی بگیرد و نه پهلوی دوم و نه پهلوی اول. البته هر سه حکومت یاد شده، روایتهایی از تلاشهای خود برای بهبود کیفیت زندگی مردم دارند، اما وقتی به صورت مستقل عملکرد آنها را که بررسی میکنیم، به یک نتیجهی مشابه میرسیم: هر سه حکومت به معنی واقعی کلمه گند زدند و مردودند. اگر از من بپرسید که با خواندن این کتاب، چه چیزهایی آموختی؟! در پاسخ میگویم: با طبقات مختلف مردم، با چگونگی حکومت در دوران پیش و پس از انقلاب مشروطه، کیفیت دربارها و چونگی مناسبات در آن، با شرایط زندگی مردم در دوران اشغال و قحطی، میزان و نوع دخالتهای خارجی در سیاستهای کشور، با مجلسها و نمایندهها، چگونگی دست به دست شدن دولتها، روشنفکران، چگونگی تشکیل احزاب، قدرت و نفوذشان خاصه حزب توده، مخالفین، چهرهها، گروههای چریکی و چگونگی تشکیلشان و نحوهی کمکشان به انقلاب ۵۷، اینکه خمینی که بود و چه شد که رهبری انقلاب را به دست گرفت، آشنا شدم و حال اگر بخواهم در مورد هر دورهای از زمان و یا هر رویدادی در تاریخ که برایم جذابیت بیشتری داشت، مطالعه داشته باشم، به راحتی میتوانم از اساتید و تاریخخوانها کمک بگیرم و کتابی مناسب آن دوران مطالعه نمایم. به عنوان حرف آخر، عرض میکنم که «ایران بین دو انقلاب» یکی از کتابهای تاریخی است، که هر ایرانیِ کتابخوانی باید در کتابخانهاش داشته باشد و روزی آن را مطالعه کند و یا دستکم از آن به عنوان یک مرجع بهره بگیرد. لینک فایل پیدیاف کتاب https://t.me/reviewsbysoheil/586
همیشه این سوال که "چی شد که این شد؟" لقلقه ذهنم بود، تا اینکه شروع به خوندن این کتاب کردم. این کتابو بخونید، کمکتون می کنه که به قدرت واقعی "آگاهی از تاریخ" پی ببرید. این کتابو بخونید تا بفهمید کی تو تاریخ واقعا خودیه، کی نخودیه، کی بیخودی :))) برای شروع رفرنس فوق العاده با جزئیات و نسبتا بی طرفانه ایه. در طی مسیر خوندنش، بارها شد که کتابو بستم، یه نگاه عاقل اندر سفیهی به سقف کردم، و با خودم گفتم:"اوه، یعنی اینجارم/این واقعه رم/این شخصیتم/این حذبم/این تاریخم تحریف کردن و من نمی دونستم؟!" و همین تحریفاست که آگاه شدن بهشون، دیدتونو برای همیشه نسبت به سیاست و فرهنگ و جامعه این مملکت عوض می کنه، و حتی اگر بعد از تموم کردن این کتاب باز هم تشنه بیشتر دونستن از روند وقایع سیاسی و تغییر و تحولات اجتماعی این کشور بودید، می تونید از همین کتاب به عنوان رفرنسی برای قدم های بعدی و عمیق تر شدن توی هر کدوم از سرفصل های اون، استفاده کنید.
اهمیت انتظاری که خواننده از کتاب، بخصوص کتابهای درجه دوم (کتابی که مستقیما به شرح تجربه تاریخی یا کشفیات نظری نمیپردازد، بلکه تجربیات و کشفیات دیگران را شرح، نقد و داوری میکند) در لذتی که حین و پس از خواندن کتاب میبرد، اگر بیشتر از فرم و محتوای قلم مولف نباشد، کمتر نیست
ایران بین دو انقلاب: آنچه نیست و آنچه هست کتاب آبراهامیان مجموعه ای از خاطرات دست اول، بسیار بکر و تکان دهنده نیست، مجموعه ای از اسناد شناخته نشده یا منابع برسمیت شناخته نشده نیز نیست؛ پر از اعداد و ارقام و مقایسات اسنادی و مفصل است که برای خواننده ای که بدنبال «هیجان تاریخ» میگردد و با تاریخ شفاهی اخت شده، احتمالا کسل کننده است. ولی از سوی دیگر «ایران بین دو انقلاب» کتابی است بسیار روشمند، آماری و تحلیلی که اولا برای کسانی که جایگاه اجتهادی در تاریخ ندارند و دنبال مرجعی برای قضاوت دیگر آثار میگردند، و ثانیا برای افرادی که بدنبال دلایل سیاسی-اجتماعی-اقتصادی وقایع موثر ایران در یکصدسال گذشته میگردند بسیار بسیار مفید است کتاب از سه بخش اصلی تشکیل شده است: زمینه تاریخی قاجار و پیدایش مشروطه و برآمدن رضاشاه؛ محمدرضاشاه اول (شاه منزوی و زیرسایه قوام و مصدق) و حزب توده؛ محمدرضاشاه دوم (شاه مقتدر با ثروت نفتی بادآورده) و وقوع انقلاب اسلامی. در این میان، بخش سوم از همه جذابتر است و اگر اهل بحث درباره تاریخ ایران و مقایسه دو رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی هستید پیشنهاد میکنم حتما این بخش را بخوانید
نقصان کتاب چنانچه از نام و آوازه کتاب (هر دو) برمی آید، انتظار من این بود که با تاریخ سیاسی-اجتماعی ایران دربازه 1220 تا 1357 روبرو شوم. این انتظار به ویژه قراربود در بخش دوم، یعنی در بررسی جریانهای سیاسی و اجتماعی 1320 تا 1357 برآورده شود که نشد. بعنوان یک آماتور در تاریخ ایران بنظرم می رسد ما دست کم 4 جریان مهم فعال داشته ایم: توده و انشعابات آن (جریان چپ)، جریان دموکرات لیبرال (که قوام را روبروی مصدق و نیز جبهه ملی و بویژه نهضت آزادی را روبروی توده ای ها قرار میداد)، روحانیون و بازاری های سنتی (که از مشروطه تا انقلاب پیوند قابل تاملی داشتند) و البته سلطنت طلبها که گاه افراد قابلی در آنها ملاحظه میشد و بیشتر با سیاست حفظ فضا بجای یارگیری کار خود را پیش میبرند آبراهامیان از این میان به نحوی بسیار نامتعادل به حزب توده و انشعابات آن و به ندرت به جریان دوم و سوم و درحد صفر به جریان آخر پرداخته است. البته میدانم که این کتاب در ابتدا رساله مولف در زمینه حزب توده بوده و بعدا با افزوده بخش های دیگر کتابی با عنوان حاضر شده، اما این افزوده ها نتوانسته تعادلی هرچند نصفه و نیمه برقرار کند و بزرگترین نقد من به این کتاب همین است. باید سه کتاب دیگر در شرح سه جریان دیگر در کنار این کتاب خواند
ترجمه و کتاب صوتی من نسخه چاپی نشر نی (ترجمه گلمحمدی و فتاحی) را داشتم و نسخه صوتی نشر مرکز (فیروزمند، شانه چی و شمس آوری) را گوش میدادم. بجز لحن ترجمه مرکز که بخصوص درمورد مرحوم خمینی تغییر میکرد، ترجمه ها تفاوت فاحشی با هم نداشتند. اما درباره کتاب صوتی که اتفاقا در مرکز توانبخشی نابینایان تهیه شده بود باید یک کلمه بگویم: افتضاح! یعنی حتی یک پاراگراف از کتاب نبود که گوینده اشتباه نخواند. در انتقال کسره اضافه همیشه و همیشه اشتباه میکرد و اگر مثل من زود به این نقیصه ها عادت نکنید دیوانه میشوید!ر
نمیدونم یعنی من الان باید بگم: حتما این کتاب رو توصیه میکنم؟ یا مثلا بگم؛ خیلی کتاب خوبی بود؟ خب اینا که کاملاً مشخصه. من بیشتر شرمنده از خودمم که چرا زودتر ایران بین دو انقلاب رو نخوندم.چرا زمان نوجوانی این کتاب رو برنداشتم و با هر دشواری و مشقت مفاهیمش رو توی مغزم نچپوندم. کتابِ تقریبا بیطرفی که تا جایی که براش میسر بود، تونست بیپرده درباره وقایع و حوادث ۷۰ ساله بین دو نقطه عطف مهم در تاریخ ایران، حرف بزنه. معتقدم شناخت و تحلیلِ تاریخ میتونه بسیاری از باور های نادرست ما از سیاست رو ترمیم کنه و از شر اسطورههای قلابی و دشمن های فرضی خلاصمون کنه. نگاه و تحلیل آبراهامیان قابل استناد بود؛ البته اگر در آمار های عددی و خیلی ریز جایی اشتباه نکرده باشه، میشه بهعنوان یکی از بهترین منابع برای شناخت تاریخ معاصر بهش رجوع کرد. اگر نوجوانِ کتابخونی اطرافتون هست کتاب رو بهش هدیه بدید تا باعث بشید جهانبینی و افق نگاهش تا ابد تغییر کنه و اگر هم (مثل من) تا بهحال کتاب رو نخوندید، بهنظرم آب دستتونه هم باید زمین بگذارید و زودتر برید سراغش.
بالاخره تموم شد. حدود دو سال پیش این کتابو خریدم اما تا امسال که بخاطر کنکور مجبور شدم، هیچوقت کامل نخوندمش و چه اشتباه بزرگی. این کتاب عملا در حکم یک مرجع با جزئیات بسیار زیاد در رابطه با شرایط حاکم بر جامعه و تأثیر اون بر روند تحولات سیاسیه. نام کتاب بین دو انقلاب یعنی انقلاب مشروطه و انقلاب جمهوری اسلامیه اما عملا به دفعات به تاریخ ما قبل اون اشاراتی میشه. خواندن این کتاب رو به هر ایرانی توصیه میکنم. که در تاریخ نه چندان دور ایران گذشته میتونه چراغ راه آینده باشه.
کتاب جهت دهی چپ داشت و بعد از تحقیق متوجه شدم همه ی آمارها قابل استناد نیستن. کلا تاریخ نیاز به بررسی زیاد و همه جانبه داره و خوندن یه نویسنده و یک دیدگاه کافی نیست چون هر کسی طبق دیدگاه خودش تاریخ وصف میکنه. اما خواندش نگاهم باز کرد و امیدوارم بتونم مطالعات بیشتری در مورد تاریخ معاصر ایران داشته باشم.
مطالعه این کتاب به شناخت و درک ایران معاصر، اتفاقات و گردنه های حساس تاریخی این دوران به شدت کمک میکنه و علاوه بر ای�� ذهنیت روشنی نسبت به آینده به وجود میاره و تنها نکته منفی کتاب فصل انتهاییشه که احساس میکنم به صورت دستوری از طرف حکومت تغییر و یا سانسور و تحریف شده. تاریخ معاصر ایران بسیار جذابه، من بعد مطالعه این کتاب به این نتیجه رسیدم!
واسه من که تو تاریخ خوندن مبتدیام و دنبال اطلاعات طبقهبندی شده و جامع میگردم خوندن این کتاب عالی بود. همونطور که از اسمش پیداست چکیدهی بین دو انقلاب ایرانه؛ حزبها، شورشها، عوامل داخلی و خارجی رو بررسی کرده . چون همزمان دارم تاریخ شفاهی هم گوش میدم برخی اسمها و تکرار روایتهاشون به جذابیت کتاب اضافه میکرد. درنهایت نکتهی جالب بعد خوندن تاریخ اینه که با خودت میگی چه جالب که تاریخ همیشه تکرار میشه ..
با خواندن کتاب حجیم ابراهامیان، قدری متعجب شدم که چهطور چنین کتابی جزو پرفروشترین کتابهای تاریخی قرار گرفته است. فارغ از مفصل بودن، کتابْ چندان عامهپسند و جذاب نیست؛ پر از آمار و دادههای اقتصادی است و ضمنا بیطرفیاش بیشتر شبیه شور ناچیز شرقشناسان در روایت فضایی بیگانه است. با اینهمه کتاب مفید و جامعی ست، به خصوص برای آغاز مطالعهی دورهای سرنوشتساز از تاریخ ایران
بی نظیر ! خیلی کامل ، دقیق، و زبان خیلی ساده گرچه ترجمه شده شیوه ی آبراهامیان در نگاه به تاریخ همون چیزیه که به نظر من درست ترین دقیق ترین شیوه ی نگاهه ! یعنی تحلیل تاریخ بر مبنای تضاد های گروه های مختلف در هر برهه ... کتاب البته خیلی مفصله ولی اگر دقیق و با حوصله خونده بشه، یک پایه ی خیلی خوب واسه آد م میسازه که می تونه به ادامه ی مطالعات تاریخیش بپردازه ... کلا از دست ندید این کتابو اگر به تاریخ علاقه مند هستید !
کتاب بسیار مهمی است. آنقدر که به نظرم همه باید بخوانیم. نویسنده در بیطرفی سنگ تمام گذاشته و از اینها مهمتر اینکه کتاب نه صرفاً تاریخ است. نه صرفاً روایت حوادث و سالها و نام بردن اسامی. چیزی که «ایران بین دو انقلاب» را از باقی کتابهای تاریخ معاصر ایران سوا میکند، پرداخت نویسنده به جامعه ایران در بطن تاریخ است. توصیه میکنم، شدیداً و اکیداً، بخوانیدش.
پ.ن. کتاب را در هیجانات انتخابات 96 خواندم. سفر به زمان میکردم بدون اینکه تغییر آنچنانی در آدمها و نخبگان سرزمینم ببینم.
دو انقلاب مهم در ایران در چند قرن اخیر، یکی انقلاب مشروطه و دیگری انقلاب سال ۵۷ است. در این کتاب بررسی جامعهشناختی و مفصلی در باب شرایط و وضعیت کشور از قبل انقلاب مشروطه تا به سرانجام رسیدن انقلاب سال ۵۷ انجام شده. کتاب از نظر به کار گیری روش عملی در تحقیق بسیار تحسینبرانگیزه. تحیلیهای بسیار خوب و دقیقی رو ارائه میده. در طول مطالعه شاید به نظر بیاد که گاهی خستهکننده میشه. اما تصویر کلانی که با این جزییات ساخته میشه بسیار آموزند و مفید هست. اگر دوست دارید که در مورد تاریخ تحولات سیاسی ایران در این دوران تصویر جامع و دقیقی داشته باشید توصیه میشه که حتما این کتاب رو مطالعه کنید.
کتاب با بررسی قومشناسی و روابط گروهها و طبقات مختلف آغاز میشه. این بررسیها که با آمارهای جالبی همراه هستند، مشخص میکنه که منافع و تضاد گروههای مختلف چه نسبتی با هم دارند. این توضیحات کمک میکنند که علل وقایع و اتفاقاتی که منجر به انقلاب مشروطه میشند بهتر درک بشند.
نویسنده با نگاه دقیق خودش به خوبی نشون میده که چطور انقلاب مشروطه از اهدافش دور میشه و چرا رضاخان میتونه در تاسیس سلسه پهلوی موفق بشه. سیاستها و اقدامات رضاخان بررسی میشند و تاثیر اونها در زندگی و روابط طبقاتی و سیاسی جامعه تحلیل میشند.
در دوران دهه اول محمدرضاشاه - تا قبل از کودتای ۲۸ مرداد - به طور مفصل سازماندهی جریانهای سیاسی درون ایران تحلیل میشند. در این دوران شاه جوان تلاش داره که قدرت خودش رو با در دست داشتن ارتش و نفوذ در انتخابات مجلس که در آن زمان احزاب مختلفی که با شاه مخالف بودند حضور داشتند تثبیت کنه. آبراهامیان نشون میده که چطور سازمان حزب توده و جبهه ملی ایران میتونند در یک فرصت مناسب با شاه مقابله کنند و بعدا با همکاری بخش سنتی و بازار در جهت ملیشدن صنعت نفت قدم بردارند. گروههای که برای مقابله با شاه در کنار هم قرار گرفتند بعدا به علت قدرت زیاد حزب توده و تلاش برای انجام انقلاب سوسیالیستی، بروز یافتن اختلاف مصدق با طیف سنتی و روحانیون، در مقابل هم قرار گرفتند و کودتا ۲۸ مرداد با موفقیت اجرا شد.
کتاب بررسی بسیار شایان تحسین رو در مورد حزب توده انجام میده و توضیح میده که چطور حزب توده در حالی که چندین بار متلاشی شد میتونست دوباره به عرصه قدرت برگرده و نفوذ شگرفی رو در اقشار طبقه کارگر و طبقه روشنفکران داشت
بخشهای انتهایی کتاب به دوران سال ۴۲ تا انقلاب ۵۷ میپردازند. در این فصول، اقدامات اقتصادی و سیاسی محمدرضا شاه با دقت مورد بررسی قرار میگیرند. آبراهامیان علت اصلی انقلاب رو سیاست توسعه ناهمگون میدونه و معقتد شتاب در توسعه اقتصادی بدون توجه به توسعه سیاسی در نهایت باعث میشه که در زمان بحرانهای سالهای ۵۵و ۵۶، شاه که سالها جریانهای سیاسی رو سرکوب کرده بود، نتونه از امکانات مذاکره با اونها سودی ببره و انقلاب ۵۷ به سرانجام رسید. در نهایت در بخش نتیجهگیری سعی میکنه تحلیل کنه که چرا بخش مذهبی که در بعد از انقلاب مشروطه یا در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰ عموما در مقایسه با جریانهای سیاسی دیگه نقش موثری نداشتند چطور تونستند به عنوان جریان اصلی در سال ۵۷ حاضر بشند.
مشروطهخواهان دو دشمن داشتند. دشمن اول استبداد حکومت و دیگری ارتجاع. نبرد زندگی با استبداد و ارتجاع، تاریخیبلند دارد و وضعیت معاصر ایران را توضیح میدهد. به نقل از آرش حیدری
میدونم و فکر کنم همه میدونیم کتاب سو گیری داره بله ولی برای من واقعا کتاب خوبی بود ولی تاریخ رو باید از منابع تاریخی دنبال کرد با در نظر گرفتن سوگیری هاشون چون این کتاب بلاخره یک کار پژوهشیه همه میدونیم که سالیان سال تاریخ معاصر ایران صحنه تاریخ سازی و قالب کردن رای حکومت ذی قدرت به عنوان تاریخ بوده و حالا با گسترش مدیا بیشتر شبیه مسابقه طناب کشی شده .... بخش های خیلی زیادی از اون زیر این فشار ها از خاطر جمعی مردم حذف شده یا کم رنگ شده یا تحریف شده
همین الان تقریبا مطمئنم که نسل من و بعدتر و شاید قبلترش با اینکه سالها مدرسه و دانشگاه رفتن و مثلا کلی درس در مورد تاریخ معاصر داشتن اما هیچی از این مسایل نمیدونن ما اگه ندونیم که وارثان مشروطه ایم که روز در این کشور مجلس داشتیم که حزب داشتیم که چی شد که اون مجلس و اون احزاب نتونستن مطالبه اصلی مشروطه رو عملی کنند که وقتی مصدق برای ملی کردن نفت اقدام کرد هنوز بیست سال مونده بود تا این به یک مطالبه جدی در منطقه تبدیل بشه اگر تلاش میکردیم بفهمیم که انقلاب پنجاه و هفت واقعا چه طوری به اینجا رسید همین الان خیلی چیز ها فرق میکرد این کتاب همین تلاش بود و برای من روشن کننده .
عالی، محشر، جواهر. حتما بخونید حتی اگه وقتی صحبت از شلمشوربای شوراهای ملی میشه گیج میشید، حتی اگه میدونید نتیجهگیریهاش با منطقتون جور درنمیاد و حتی اگه میبینید با این که ایران بین دو انقلاب یکی از بیطرفترین روایتهاست ولی آبراهامیان هم از جانبداری ضددینی و کمونیستی خودش کنار نکشیده. و بعد حتما دوباره سری به مقدمهی مترجم بزنید، به خودتون یادآوری کنید که هدف اصلی مترجم از ترجمهی این کتاب بهوجود اومدن زمینهای برای نقد و بررسیش بوده. خوندن این کتاب شروعیه برای یه سفر دور و دراز به اندازهی باقی عمرمون، سفری که حتما ما رو دنبال منابع بیشتری میفرسته تا بهبهانهی آشنایی با روایتهای گاهی مشابه و گاهی متناقص دید بهتری نسبت به حال و آیندهمون پیدا کنیم. پ.ن: آخرش بیاین با هم انگشت به دهن بمونیم که چجوری این کتاب تو جمهوری اسلامی چاپ شده 😂
در وضعیت کنونی، نوشتن از تاریخ، بخصوص تاریخ معاصر سخت شده. از چپ بگید به راست بر میخوره. از سلطنت بگید به مذهبی ها بر میخو��ه. از مذهبی ها بگی به سلطنت طلب بر میخوره. خلاصه که سوسیالیست و لیبرال و همه و همه و همه به جان هم افتاده اند. در اینجا من نظر خودم را مینویسم که گرایش هایی هم دارم به واسطه ی روایت دست اولی که از پدرم از ساواک و دوران مبارزه و زندان و غیره داشتند:
یکی از خصوصیات مثبت کتاب ارجاع به تعداد زیادی مکتوب و مقاله و رساله و گزارش است. از وضعیت اجتماعی و اقتصادی اواخر قاجار تا روزهای منتهی به انتقلاب اسلامی. این نگاه اجتماعی محور و پرداختن به طبقه های اجتماعی و دگرگونی این طبقات را در طول تاریخ معاصر به وضوح میتوان دید. شما هر کتاب تاریخ معاصر دیگری را هم بخوانید حتما به نقش حزب توده در اتفاقات و رویدادهای تاریخ معاصر بر میخورید. پس دوستانی که به جریانات چپ علاقه ندارند نمیتوانند انکار واقعیت را بکنند. من به درست یا غلط بودن اندیشه های این حزب کاری ندارم. موضوع تاثیر گزاری این اندیشه هاست.
آماری که در بخشهای مربوط به حزب توده در کتاب داده میشه، علاقه ی روز افزون جوانان، کارگران، روشنفکران و کنشگران سیاسی ایران به شعارهای را نشان میدهد که در سالهای 1325-26 به اوج اقتدار خود میرسد. این کشش را حتا هم اکنون هم میشود در رفتار و گفتار مردم دید.
آیا کسی مثل احمدی نژاد با شعارهای ضد بورژوازی و کومونیستی-سوسیالیستی محبوبیت کسب نکرد؟ همین حالا هم از یک طبقه پایین بپرسید نظرت در مورد فلان سرمایه دار چیست جواب ها حول و حوش یک موضوع دَوَران میکند.
پس با ممنوعیت یک حزب که توسط شاه و حکومت اسلامی ایجاد شد، اندیشه های رسوخ کرده در مردم چه شد؟ بعد از کودتای 28 مرداد، آنهمه طرفدار و عضو و هوادار حزب بخار شدند؟ به نظرم کتاب قصد دارد رد و اثر این اندیشه ها در توده ی مردم و طبقه متوسط را رهگیری کند و به خواننده نشان دهد.
از منظر مشابهت اتفاقات منجر به انقلابات با شرایط کنونی که در فصلهای انتها به تفصیل آمده امیدبخش است، شامل امنیتی شدن کشور توسط ساواک (مشابهت شود با نمونه ی کنونی آن یعنی اطلاعات سپاه)، اعتراضات مسلسل وار به شرایط، میزان دستگیری ها و اعدام ها، تورم افسار گسیخته و بی توجهی حاکمیت به انتظارت و درخواست های مردم، ریخته شدن خون جوانان و .......
1. اگر تحلیل ها را اندکی نادیده بگیریم، این کتاب از نظر «داده ها» بسیار ارزشمند است و برگهایی از تاریخ را برای مخاطب امروز رو میکند که وضعیت سالهای بین دو انقلاب را خیلی خوب روشن میکند مثل این: "در آستانه انقلاب ۴۲ درصد از خانواده های تهرانی مسکن مناسبی نداشتند و تهران با بیش از ۴ میلیون جمعیت، علی رغم درآمدهای زیاد نفتی هنوز سیستم فاضلاب و حمل و نقل عمومی درستی نداشت. برادر کوچکتر شاه که اتفاقاً صاحب کارخانه هلیکوپترسازی بود در سخنرانی مــراســمی میپرسد که «اگر مردم از فشار و دردسر ترافیک خوششان نمی آید چرا هلیکوپتر نمی خرند»"
2. اما کثرت ارجاع به داده ها و تحلیل های کنسولگری انگلستان یکی از نقاط ضعف کتاب است. یعنی در همان زمان کنسولگری روسیه و فرانسه و آلمان و حتی ترکیه هیچ نظرگاه متفاوتی درباره تحولات ایران نداشته اند و فقط گزارش های کنسول انگلیس ارزش تاریخی داشته؟
3. از طرفی این همه پرداختن به نقش حزب توده در کتاب نوعی جهتگیری را نشان میدهد. حجم خیلی زیادی از کتاب به بررسی تاریخچه، فعالیت ها، حتی ترکیب شغلی اعضای شوراهای مختلف داخلی حزب توده اختصاص یافته که قطعا جا را برای خیلی از جبهه های مبارز علیه پهلوی - از جمله روحانیون- تنگ کرده و باعث شده برخی صفحات مهم مبارزه مثلا کشتار مسجد گوهرشاد در کمترین حجم ممکن روایت شوند.
4. هر کتابی که با نگرش صرفا چپگرایانه بخواهد صحنه سالهای مشروطه تا انقلاب را ترسیم کند حتما یک وجهی و نیازمند بررسی انتقادی است. علی الخصوص وقتی از جامعه دینی حرف میزند. چرا که عموما این تلقی ایجاد میشود که بعد از این همه مبارزه چپ ها، روحانیت انقلاب را از آنان دزدیده است. در حالی که خاطرات روحانیون همان سالها نشان میدهد چه تلاش بی وقفه ای برای همراه کردن مردم با مبارزه انجام داده اند و حتی ایجاد جو انقلابی در شهر قم با مخالفت و مشکلات فراوان روبرو بوده است. در این کتاب هم به نظر میرسد آبراهامیان لااقل در دو مورد جامعه دینی را درست نمیشناسد یا قصد دیگری دارد. اولا در مورد اهمیت بابی ها و ثانیا در مورد نقش آیت الله شریعتمداری بزرگنمایی میکند. آیا میخواهد شریعتمداری را در برابر یا لااقل در کنار امام خمینی یکی از چهره های تاثیرگذار مبارزه نشان دهد؟ جای گفتگو و بررسی دارد. شریعتمداری اقبال مردمی داشت اما نه به اندازه امام خمینی. در اوانی که امام خمینی به ترکیه تبعید شد شریعتمداری طرح حکومت شاهنشاهی برای تاسیس دارالتبلیغ اسلامی با هزینه هنگفت را پذیرفته بود و اعتراض علمایی که معتقد بودند این پایگاه برای مقابله با حوزه علمیه قم است را رد میکرد!