Jump to ratings and reviews
Rate this book

کتابخانه بابل و ۲۳ داستان دیگر

Rate this book
در این مجموعه بیست و چهار داستان کوتاه وجود دارد که یکی از معروفترین آنها داستان کتابخانه بابل است. در این داستان راوی بورخس توضیح می‌دهد که چگونه جهان او از تعداد بسیار زیادی اتاق شش ضلعی در مجاور هم تشکیل شده است. در هر اتاق یک ورودی بر روی یک دیوار وجود دارد. ملزومات برای بقای انسان در یک دیوار و در چهار دیوار دیگر قفسه کتاب...
از داستان‌های دیگر این مجموعه می‌توان به جاودانه، دو مرد مرده ، داستان جنگجو و اسیر و ... اشاره کرد.
چاپ اول ۱۳۷۸
چاپ ششم ۱۳۸۹

260 pages, Paperback

First published January 1, 2000

58 people are currently reading
819 people want to read

About the author

Jorge Luis Borges

1,927 books14k followers
Jorge Francisco Isidoro Luis Borges Acevedo was an Argentine short-story writer, essayist, poet and translator regarded as a key figure in Spanish-language and international literature. His best-known works, Ficciones (transl. Fictions) and El Aleph (transl. The Aleph), published in the 1940s, are collections of short stories exploring motifs such as dreams, labyrinths, chance, infinity, archives, mirrors, fictional writers and mythology. Borges's works have contributed to philosophical literature and the fantasy genre, and have had a major influence on the magic realist movement in 20th century Latin American literature.
Born in Buenos Aires, Borges later moved with his family to Switzerland in 1914, where he studied at the Collège de Genève. The family travelled widely in Europe, including Spain. On his return to Argentina in 1921, Borges began publishing his poems and essays in surrealist literary journals. He also worked as a librarian and public lecturer. In 1955, he was appointed director of the National Public Library and professor of English Literature at the University of Buenos Aires. He became completely blind by the age of 55. Scholars have suggested that his progressive blindness helped him to create innovative literary symbols through imagination. By the 1960s, his work was translated and published widely in the United States and Europe. Borges himself was fluent in several languages.
In 1961, he came to international attention when he received the first Formentor Prize, which he shared with Samuel Beckett. In 1971, he won the Jerusalem Prize. His international reputation was consolidated in the 1960s, aided by the growing number of English translations, the Latin American Boom, and by the success of Gabriel García Márquez's One Hundred Years of Solitude. He dedicated his final work, The Conspirators, to the city of Geneva, Switzerland. Writer and essayist J.M. Coetzee said of him: "He, more than anyone, renovated the language of fiction and thus opened the way to a remarkable generation of Spanish-American novelists."

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
260 (34%)
4 stars
263 (34%)
3 stars
169 (22%)
2 stars
52 (6%)
1 star
16 (2%)
Displaying 1 - 30 of 112 reviews
Profile Image for فؤاد.
1,109 reviews2,312 followers
January 12, 2019
"رئاليسم جادويى" معمولاً با گابريل گارسيا ماركز شناخته مى شه، ولى قبل از اون مديون "خورخه لوييس بورخس"، نويسنده ى آرژانتينيه.
من با این کتاب تازه بورخس رو کشف کردم، هر چند قبل از این هزارتوها رو خونده بودم، اما به دلایلی، چندان از اون خوشم نیومد و نیمه کاره رهاش کردم، اما وقتی این رو خوندم، مسحور شدم.
داستان هاش تلفيقيه از ماركز و كافكا. سرشار از بن مايه هاى فلسفى-عرفانی. از لحاظ غریب بودن فضاى داستانيش، خيلى شبيه هزار و يک شب خودمونه.
شب هاى لذت بخشى رو باهاش تجربه كردم.

Merged review:

این نویسنده رو من تازه کشف کردم و شیفته ش شدم. کتابخانه ی بابل، یکی از بهترین نمونه های داستان پست مدرنه. داستان هایی که از هیچ قاعده ای پیروی نمی کنن. بعضی جاها، مقاله می شن. بعضی جاها خاطره می شن. دنیای داستان ها، غریب و مرموزه. داستان ها توی جهانی، غیر از جهان ما اتفاق می افتن. جهانی که قواعد و قوانینی به کلی متفاوت داره. داستاناش، سرشار از بن مايه هاى فلسفى-عرفانيه. از لحاظ غريب بودن فضاى داستانيش، خيلى شبيه هزار و يك شب خودمونه.
Profile Image for Agir(آگِر).
437 reviews667 followers
November 26, 2016
I'm looking for the face i had.
Befor the World was made.

YEATS, The Winding Stair

description

.من در جستچوی چهره ای هستم که داشتم. پیش از آنکه جهان ساخته شود
ییتس، پلکان مارپیچ

description
.
.
.
Saloman siath, There is no new thing upon the earth. So that as Plato had an imagination, that all knowledge was but remembrance; so Salomon giveth his sentence, That all novelty is but oblivion.
Francis Bacon: Essays LVIII

سلیمان گفت، هیچ چیز تازه ای بر روی زمین نیست. همانگونه که افلاطون تصور می کرد تمام دانسته ها چیزی نیست مگر یادآوری؛ پس سلیمان حکم کرد هر تازگی چیزی نیست جز نسیان
Profile Image for Mohammad Ranjbari.
259 reviews166 followers
May 18, 2019
اولین کتاب داستانی ای که از بورخس خواندم، قبلاً کتاب «این هنر شعر»ش را مطالعه کرده بودم. از تمام داستان های این مجموعه لذت نبردم، اما چند تاشون بسیار ناب و هنری بودند. نوعی کوشش هنری و زیبایی شناختی برای نشان دادن ادبیات ناب و آشناسازی ذهنی مخاطبان با امر زیبایی شناختی. بخصوص در داستان «آئینه و نقاب»، که به قول دکتر شفیعی کدکنی حس بلاکیف هنر را ابراز می کند. پادشاه و شاعری که سر آن کلماتِ کاملا مبهم و نامشخص شعری دیوانه و کشته می شوند. اوج هنری که در عین دوری از ایده آلیسم، این حقیقت را بیان می کند که هنر نمی تواند هرگز به عنوان وسیله تعریف شود.
فضای داستان ها آمیزه ای از خوانش ها و اطلاعات نویسنده از ادبیات و هنر شرقی و پیوند آن با هنر غرب است. احاطۀ بورخس به ادبیات شرقهم غبطه انگیز است. دوست داشتم توضیحات مستند و مقاله مانندی برای این کتاب نیز بنویسم اما به خاطر دوری از برداشت اشتباه و خطای دریافت منصرف شدم. بورخس خیلی والاتر از چهارچوب های نقد ادبی و زیبایی شناختی عمل کرده است. او زیبایی را موضوع داستان قرار داده. کاری که شجاعت بسیاری می طلبد.

از متن:

در مدح ابن شرف برخایی بارها گفته ایم که فقط او می توانسته است تصور کند که ستارگان سپیده دم به آرامی از آسمان می افتند، همانطور که برگها از درختها می افتند؛ چیزی که اگر درست بود، نشان می داد که این تصویر هیچ ارزشی ندارد. تصویری که تنها یک نفر بتواند درک کند چیزی است که هیچ کس را تکان نمی دهد. بی نهایت چیز در دنیا هست؛ هر کدام را می توان به بقیه تشبیه کرد. تشبیه ستارگانبه برگها کمتر از تشبیه آنها به ماهی یا به پرنده دلبخواهی نیست. در عوض هیچکس نیست که لااقل یک بار تصدیق نکرده باشد که سرنوشت، مقتدر و احمق است و در عین حال معصوم و غیر انسانی است. شعر زُهیر به این اعتقاد بر می گردد که یم تواند گذرا یا دائمی باشد، ولی هیچکس آن را از سر باز نمی کند. چیزی که در آن شعر گفته شده است بهتر از او نمی توان گفت. دیگر اینکه ( و این شاید اساسی ترین قسمت تفکراتم باشد) زمان که کاخها را ویران می کند اشعا را غنی می سازد. شعر زُهیر وقتی که در عربستان سروده شد، به منظور مقایسۀ دو تصویر بود: تصویر شتر پیر و تصویر سرنوشت. وقتی که امروز تکرار شود خاطرۀ زهیر را زنده می کند. و احساس ما را با احساس شاعر مرده در هم می آمیزد...زمان برای محتوای اشعار دلایلی می تراشد و می دانم که، مانند موسیقی، همۀ آنها برای انسانهاست.» (جستجوی ابن رشد- ص 81)


98/02/28

Profile Image for امیر لطیفی.
172 reviews205 followers
August 30, 2019
ناتمام رهایش کردم.

سلیقه و حال و هوای خاصی می‌خواهد. قابل پیش‌بینی بود منی که با خسرو خوبان ارتباط محکمی پیدا نکردم، با این کتاب هم ارتباط پیدا نخواهم کرد. هر دو کتاب در سبک رئالیسم جادویی نوشته شده‌اند. فکر می‌کنم خسرو خوبان بسیار کتاب بهتری‌ست. در رئالیسم جادویی، نسبت جادو به واقعیت را تا آن حدی دوست دارم که صد سال تنهایی در خود داشت. جادوی داستان‌های این کتاب برای من زیاد بود. معترفم که لزوماً کتاب جاری و دو کتابی که از آن‌ها نام بردم، بهترین مجموعه‌‌ی ممکن را برای مقایسه و نقد نمی‌سازند. صرفاً از تجربه‌‌ی رئالیسم جادویی خواندنم گفتم.

دستاویز عقیدتی و عرفانی تمام داستان‌هایی که خواندم از یک خانواده بودند و در مجموع با مذاق من سازگار نبودند: همه چیز گویی در خواب و بیداری اتفاق می‌افتد، تاریخ غیرخطی‌ست و تکرار می‌شود، کثرت ظاهری‌ست، تناسخ و غیره.

بورخس از خلال داستان‌های کتاب به سرزمین‌های فراوان در سراسر دنیا سفر می‌کند و از فلاسفه و فرهنگ‌ها و کتاب‌های رنگارنگ حرف می‌زند. چنین تلونی محسورکننده‌ست و نشان از آشنایی نویسنده با گستره‌ی وسیعی از فلسفه و فرهنگ جهانی دارد. اما گاهی که کم هم نبست به نظر می‌رسیگد که داستان و طرح آن به حاشیه می‌رود و هدف بیشتر ساختن کلاژی‌ست برای جلوه‌گری و خودنمایی. همین‌جاهاست که از صمیمیت متن کاسته می‌شود.

نوشته‌های کتاب مقید به نوع خاصی از روایت و قالب مشخصی برای متن نیستند. گاهی داستانند، گاهی مقاله، گاهی شبیه خاطره‌گویی و غیره. گاهی گذار به روایات و قالب‌های مختلف در درون یک نوشته رخ می‌دهد و لزوماً با نرمی و پیوستگی انجام نمی‌پذیرد. مثلاً پیش می‌آید که در میانه یک داستان، بدون آمادگی برای فلسفیدن، درگیر یک شبه‌مقاله‌ی فلسفی می‌شوید. تجربه‌ی مشابهی با بار هستی داشتم.
Profile Image for صان.
429 reviews448 followers
July 25, 2017
بورخس یا به قول یکی از دوستان دانای کل!
با خوندن این داستان‌ها - که در بعضی موارد شباهتی هم با داستان کوتاه و تعاریفش ندارند- در مرحله اول میزان مطالعه بسیار بالای بورخس را متوجه می‌شوی. نقل قول‌هایی از تمام زمینه‌های علم و فلسفه و معرفت. از قرآن تا اساطیر یونانی و مصری و آیین‌های مختلف و تاریخ آرژانتین و تاریخ جهان و فلسفه. در ابتدا، ارتباط برقرار کردن با زبانِ به‌خصوص بورخس کمی دشوار است، اما در انتها از آن لذت می‌بری و از دنیای وهمی - به قول خودش - استقبال می‌کنی و درک بیشتری از چیزهایی که می‌خوانی پیدا می‌کنی.
جهان بورخس، انگار جهانی‌ست از هزارتوها و سوال‌های بنیادین و تغییرات بنیادین در زندگی انسان‌ها. نوعی تحول که زندگی و دریافت انسان را عوض می‌کند.

پیشنهاد می‌کنم که با صبر و حوصله خوانده شود و تحمل کنید و زود دل‌سرد نشوید تا جادوی بورخس کم‌کم برایتان ملموس و جذاب شود!
Profile Image for Roya.
669 reviews119 followers
May 26, 2025
این اولین مواجهه من با بورخس بود و از نبوغ این مرد حیرت کردم!
چجوری این ایده‌ها به ذهنت رسیدن؟!
البته بعضی از داستان‌ها رو دوست نداشتم چون زیاد درکشون نکردم. یعنی خیلی صفر و صدی بود برام اما داستان‌هایی که [فکر می‌کنم] درک کردم رو واقعا دوست داشتم و شگفت‌زده شدم.
Profile Image for Miss Ravi.
Author 1 book1,157 followers
October 7, 2015
کتاب کتابخانۀ بابل بیش‌تر از آن‌که داستان باشد، تاریخ است و افسانه است و اسطوره است. انگار بورخس کلماتش را از جایی در فضای قدسی قاپیده است، جایی در لامکان، جایی متصل به ازل و ابد. و جمله‌ها طوری خواننده را به شگفتی وامی‌دارند که باور می‌کند و یقین می‌کند که نویسنده‌ی این داستان‌ها اتکایی قوی به اسطوره، تاریخ و افسانه‌ی خدایان دارد. خیلی‌ از داستان‌ها به اتفاقی اشاره دارند که در یک «شب» به خصوص رخ داده‌اند. انتخاب شب به عنوان قسمت وهم‌آمیز، تاریک و مبهمِ یک شبانه‌روز انتخابی عالی و ویژه است. داستان‌ها خواننده را به ورای آگاهیِ از پیش تعریف شده‌اش می‌برند و به او دنیایی بورخس‌گونه را نشان می‌دهند.

داستان «کتابخانۀ بابل» خود به تنهایی نوشتنِ تمام جهان است از آغاز، پیش از تکامل انسان و سپس آهسته و آرام تمام تغییرات و تحولات را پشت سر می‌گذارد. راوی کتابخانه را جهان می‌داند و چقدر استفاده از نماد «دایره» و «شش ضلعی» در این داستان موثر است. بورخس خودش را در داستان «دیگری» این‌گونه معرف�� می‌کند؛ «تعداد کتاب‌هایی را که خواهی نوشت، نمی‌دانم، ولی می‌دانم که زیاد خواهند بود. شعرهایی خواهی سرود که فقط خودت از آنها لذت خواهی برد و قصه‌هایی با خصوصیات وهمی».
Profile Image for Mahla.
80 reviews44 followers
July 10, 2019
اعتراف می‌کنم در چند داستان اول از کتاب خوشم نیومد و اعتراف می‌کنم وقتی جلو رفتم، فهمیدم چون گنگ بودم و متوجه فلسفه و نظام فکری بورخس نبودم از چند داستان اول خوشم نیومد.
من با فراواقع‌گرایی رابطه خوشی ندارم اما اینجا با یه شاهکار رو به رو شدم. استفاده بورخس از سمبل ها و زبان قصه‌گوی بی‌نظیرش تا زمانی که مشغول خوندن کتاب بودم منو به دنیای خودش برده بود.
دنیایی که شبیه به یک کتابخانه با ساز و کار شرکتِ بخت آزمایی غول پیکری بود که در اون همه چیز مسخره و در نهایت، بی معنا بود.
من بعد از خوندن کتابخانه بابل قطعا بیشتر و بیشتر سراغ بورخس خواهم رفت؛ چون دنیایی که بورخس میسازه دنیای حیرت‌انگیز و بی‌نظیریه.
Profile Image for Leila.
28 reviews28 followers
November 27, 2020
"غیر محتمل نیست که بتوان اسرار مهم را تنها به کمک کلمات انسانی بیان کرد: اگر زبان فلاسفه کافی نباشد، کتابخانه کثیرالاشکال، زبان ناشنیده ای را که لازم است تولید خواهد کرد، با واژگان و دستور زبان خاص این زبان."

کتاب خانه بابل روایتگر با مهارتیه از زندگی های متفاوت. روایتگری که تنها تو چند صفحه کوتاه ( حتی به کوتاهی یک صفحه) می تونه دنیاهای جدیدی رو ایجاد، تحلیل و حتی نابود کنه. روایتگری که تو اولین مواجه زمان و مکان رو دور میزنه و از مردی میگه که جاودانگی رو تاب نیاورد. از مردی میگه که نوشته ی خدا رو روی پوست یک ببر پیدا کرد. از خانه های عجیب میگه تا هزارتوهای بی سر و ته. از کتابخانه دنیا میگه تا کتاب کتاب ها و از خیلی داستان های دیگه که انگار ظاهرا تو سرزمینی که برامون آشناست اتفاق میفته اما هر چی جلوتر میره بیشتر شبیه سرزمین عجایب میشه. 

ابهام نوعی غنا است

این اولین تجربه بورخس خوانی من بود و چون هیچ پیش زمینه ای از زبان ابهام گونه ش نداشتم اوایل نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم اما به مرور انقدر درگیرش شدم که برای من به یکی از شیرین ترین تجربه های کتاب خوانی تبدیل شد

به خاطر وقفه چندماهه ای که بین خوندن داستان ها افتاد چند بار برگشتم و از اول دوباره کتابو خوندم.   بعضی از داستان هارو شاید 4 بار خوندم ولی قسمت جالب اینجاست که هر بار که میخونم حتی یه قسمت کوتاه ازش به همون شکلی که قبلا تو ذهنم بود نیست.  نمیدونم به خاطر آشنا نبودنم با بورخس اینطور به نظرم میاد یا کلا این سبک خاص بورخس هست ک مخاطب رو غافلگیر میکنه و عجیبه ک بعد از 4 بار خوندن هم بعضی داستان هارو نفهمیدم هنوز.

برای دوستانی که قصد دارن کتاب رو شروع کنند پیشنهاد میکنم اگر اوایل کتاب حس کردید نمیتونید ادامه بدید فقط سعی کنید با داستان ها همراه شید حتی اگه فضای کتاب غریب و زبانش سخت باشه. از نتیجه ای که بعدا همراهش میاد خیلی لذت میبرید.
خوندن این کتاب برای من خیلی طولانی شد اما الان با خودم میگم کاش طولانی تر میشد. چون حداقل بورخس بلد بود یکم از تلخی این روزهای عجیب کم کنه.
Profile Image for Narjes Dorzade.
284 reviews297 followers
August 12, 2017
به غیر از سه داستان اول که نتونستم ارتباط برقرار کنم . بقیه ی داستان ها خوب بودند . البته بورخس ادبیات خاص خودش رو داره و باید کتاب های زیادی ازش خوند تا دنیاش رو درک کرد .
Profile Image for Zahra Mahboubi.
76 reviews57 followers
December 5, 2024
اعتراف می‌کنم که بخش زیادی از داستان‌ها رو نفهمیدم، اما اونایی که فهمیدم به‌قدری خوب بودن و تو ذهنم حک شدن که بتونم چهار ستاره به کتاب بدم.
Profile Image for Parastoo Ashtian.
108 reviews117 followers
December 27, 2018
یکی از مکاتب تلون به اینجا رسیده است که زمان را انکار کند؛ و این طور استدلال می‌کند: حال تعریف نشده است، آینده واقعیتی ندارد مگر به منزله‌ی امید حال، گذشته واقعیتی ندارد مگر به منزله‌ی خاطره‌ی حال. مکتب دیگری اعلام می‌کند که کل زمان قبلا رخ داده است و زندگی ما، صرفا، خاطره‌ی بازتاب تیره و تار بی‌شک مقلوب و ناقص یک فرآیند غیرقابل استرداد است. مکتبی دیگر می‌گوید که تاریخ عالم ـو در درون آن زندگی ما و ظریفترین جزئیات زندگی ماـ دستنویسی است که ایزدی فرودست نوشته است تا با شیطانی تفاهم داشته باشد. مکتبی دیگر عقیده دارد که عالم با رمز نگاشته‌هایی قابل مقایسه است که هر سیصد شب یکبار پیش می‌آید. یک مکتب دیگر می‌گوید موقعی که اینجا می‌خوابیم جای دیگری بیداریم و به این صورت هر فردی دو فرد است.

از متن کتاب
Profile Image for Mohammad Ali Shamekhi.
1,096 reviews306 followers
May 30, 2016

نمره ی واقعی: دو و نیم

راستشو بگم خوندن این کتاب برای من همراه با روندی جان فرسا بود - حداقل تا اواسطش. خیلی جاها هم سبک نوشتار و هم ابهام هایی که در مطالب بود با فکر و ذائقه ی من جور نبودن. احتمالا ترجمه هم در این خسته کنندگی تأثیر داشته اما چون تطبیقی ندادم قضاوتی نمی کنم - البته اونی که مسلمه اینه که اغلاط چاپی وجود دارند و جملات مشوش هم درش هست

با این همه نمی شه منکر شد که داستان های نه چندان کمی وجود داشت که برام جذاب بود به دلیل اون حیثیت خیالیشون - و اینکه خیال رو جدی می گرفت مثلا به عنوان یه نقد به ایدئالیسم. کلا دوست دارم یه ترجمه ی درست حسابی با حاشیه های توضیحی یا تفسیری از این داستان ها رو بخونم تا بیشتر بهشون نزدیک بشم

داستان هایی که کم و بیش جذاب بودن برام: داستان جنگجو و اسیر، شرح حال تادئو ایسیدورو کروس، اما سونس، خانه ی آستریون، دو پادشاه و دو هزار تو، انتظار، کتابخانه ی بابل، فونس یا حافظه، بسا چیزها هست، و در نهایت دیسک
Profile Image for Mehrnaz.
185 reviews21 followers
Read
January 14, 2025
باید اعتراف کنم که بیشتر نیمی از داستان ها رو نفهمیدم!!!شاید هنوز برای خوندن بورخس آماده نبودم برای همین به کتاب ستاره ندادم،با یه دوستی صحبت میکردم و اونم میگفت که بورخس کلا نویسنده آسونی برای خوندن نیست ولی چند تا از داستانها رو که متوجه شدم خیلی دوست داشتم،امیدوارم که یه روز دوباره برگردم به این کتاب و ایندفعه ریویو بهتری ازش بنویسم
Profile Image for HAMiD.
510 reviews
October 3, 2017
بورخس مرا با موقعیت هایی رو به رو کرد که خیلی پیشترها در آنخل آستوریاس و گارسیا مارکز به گونه ای دیگر یافته بودم. خب در آغاز خواندن آنها بود که مرا با ادبیات آمریکای لاتین به این شکل آشنا کرد. اما استاد داستان بی شک بورخس بوده است و راهگشای تمامی آن نویسنده های ارجمند(خدایشان رحمت کناد). جدای از سبک و چگونگی روایت به گمانم زمان خواندن و چگونگی خواندن این گونه ی ادبیات بسیار مهم است. نمی شود ساده و سرسری خواند و کنارش گذاشت. انگار چیزی را در خواننده شروع به باز تولید می کند و می تند و می تند و می تند تا پیله تمام بشود و پروانه آزاد
نیازی هم به ستایش ندارد بورخس که به گمانم خودش رها از همه ی اینها بوده است
بازگردان کاوه سیدحسینی هم می توانست به از این باشد که هست. جاهایی درازنویسی کرده و فعل ها را خوب به کار نبرده است. این هم از آفت های کم زبان دانی ما خواننده هاست و اما به گفته ی دوستی مگر آدمیزاد قرار است تمام زبانها را بداند؟ و مگر می شود اساسن هر نوشته ای را به زبان معیار خودش خواند؟ ای کاش دیلماج های عزیز ما کمی بیشتر تمرکز کنند بر کار خویش و این بهانه ی باطل که بازار کتاب هیچ درآمدی ندارد را نکنند شیوه ی توجیه کار بد کردن. نمونه ی برجسته اش هم ارجمندان نشر چشمه که ترجمه های وارفته و بدشان تند و تند بیرون می آید و با شگردهای معمول خواننده های بدون وسواس را ناچار به بهره از کتابها می کنند. با این تفسیر بهتر آنکه خواننده ترجمه ی بد را نخواند حتا اگر تنها بازگردان موجود باشد. بد نخواندن خیلی ارجمندتر از دروغ و دغل و کتاب سازی خواندن است
دور افتادم، کتابخانه ی بابل داستانهای گرامی و احوالی خاص دارد. مدرن و پیشرو و اینها به کنار - تو را می برد درون افکار خودت. می چرخی درون خودت. دنبال خودت می گردی جاهایی و آخر یافت نمی کنی. این حیرانی اش هم حال دیگری دارد
خوانش آن به همه ی اهل عمل می شود از واجبات
Profile Image for Vahid.
347 reviews25 followers
December 3, 2019
قبل از خواندن این کتاب به شرایط ذیل مسلح شوید!
یک: حال خوب
دو: تمرکز بالا
سه: انتخاب مترجم کاربلد
چهار: کنابی با چاپ و فونت مناسب
کتاب دو بخش دارد قبل از داستان کتابخانه بابل و بعد از آن داستان های کوتاهی که بعد از کتابخانه بابل بودند
جذاب تر و دلنشین تر به نظر می‌رسند.
واقعا کتاب های بورخس سخت خوان هستند
فضاسازی، عرفان و فلسفه
واستفاده از جزییات واسامی وتلفیق
همه اینها باهم
به اضافه فشرده سازی و سرریز حجم بالایی از اطلاعات
از ویژگی های آثار بورخس هست.
Profile Image for Parastoo sahebi.
9 reviews2 followers
August 21, 2025
ترجمه پر از جملات مغشوش و اشکالات نگارشی و ویرایشی بود. حیف شد.
30 reviews8 followers
August 7, 2020
«تو که حرف مرا میخوانی آیا مطئنی که زبان مرا میفهمی؟»
اولین خوانش من از بورخس. چند داستان اول غیرقابل فهم بودن برام و وقتی به صفحه آخر میرسیدم میگفتم نه نه نه لعنتی اینجا نباید تموم بشی :)))) درنتیجه تصمیم گرفتم با ترتیب نخونم داستان ها رو و پراکنده شروع کردم به خوندن داستان ها. کم کم وارد دنیای بورخس شدم. زبانش رو نمیفهمیدم اما میتونستم نظاره گر موجودات عجیب غریب دنیاش باشم و لذت ببرم. دوست دارم بیشتر و چندباره ازش بخونم. اشتباهم در این کتاب انداختن وقفه های طولانی بین خوندن داستان هاش بود. انگار از دنیای بورخس جدا شدم و وقتی دوباره خواستم واردش بشم برام کمی سخت بود و حتی حافظه هم خیلی یاری نمیکنه از داستان هاش. با این حال دوست دارم دوباره بخونمش و در اون فضا قرار بگیرم.
Profile Image for Nasim Dehghan.
82 reviews38 followers
December 22, 2017
+++
می گویند نسلی وجود ندارد که چهار انسان درستکار از آن بیرون نیاید تا دنیا را مخفیانه پابرجا نگاه دارند و آن را در مقابل خداوند تبرئه کنند: یکی از این انسان ها می توانست بهترین قاضی باشد. ولی، اگر آن ها همه جای دنیا در گمنامی سرگردانند، اگر وقتی که به آن ها بر می خوریم شناخته نشوند و اگر خود آن ها از وظیفه بزرگی که بدان مامور شده اند بی خبر باشند کجا پیدایشان کنیم؟
کسی به این نتیجه رسید که اگر سرنوشت، مانع می شود که عاقلان را بیابیم باید به دنبال دیوانگان بگردیم...
+++

کتابخانه بابل مجموعه داستانی است از خورخه لوئیس بورخس که با فصاحت تمام برگرفته از نوشته های کهن، به رشته تحریر درآمده. این کتاب که شامل بیست و چهار داستان می باشد، با ترجمه خوب کاوه سیدحسینی توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.
Profile Image for Mat.
131 reviews39 followers
August 30, 2020
این کتاب اولین تجربه من از بورخس بود
کتابی سخت خوان که نیاز به تمرکز و توجه کامل داره و نمیشه  تفریحی خوند.بعضی از داستانها رو چندین بار خوندم و هر چه جلوتر رفتم بهتر تونستم بورخس رو درک کنم و با سبک و قلمش آشنا شم.
جهانی که بورخس به تصویر میکشه،جهانی عجیب و جادوییه که نیاز به تامل ویژه داره.استعاره هاو نمادهای به کار رفته بسیار تحسین برانگیزن و اخلاقیات و جهان بینی انسانهای روایت شده، خواننده رو به چالش میکشه.
اما از نظر من توازنی در سطح کیفی داستانها وجود نداشت،بعضی از جمله کتابخانه بابل و خانه آستریون بسیار درخشان بودن و بعضی دیگر در مقایسه با این داستانها از سطح پایین تری برخوردار بودن و شاید من نتونستم جهان پشت تمام داستانها رو به درستی درک کنم
برای همین در کل چهار ستاره به کتاب میدم
Profile Image for Rêbwar.
961 reviews77 followers
August 3, 2025
روایتی از هزارتوی ذهن، حقیقت و بی‌حقیقتی

آنگاه که واژه‌ها مرز واقعیت‌اند، بورخس جهانِ دیگری می‌سازد؛ جهانی که با منطق بنا می‌شود و با شک فرو می‌پاشد. مجموعه‌ی «کتابخانه بابل و ۲۳ داستان دیگر» بیشتر از آنکه یک گردآوری از داستان‌های کوتاه باشد، دفترچه‌ای‌ست برای بازی‌های ذهن،
آینه‌ای شکسته که در هر تکه‌اش جهانی کامل بازتاب یافته.

داستان اصلی این مجموعه، «کتابخانه بابل»، هستی را در شکل یک کتابخانه‌ی بی‌انتها تصویر می‌کند؛ جهانی بی‌پایان از اتاق‌های شش‌ضلعی، قفسه‌های کتاب، و کتاب‌هایی که همگی ترکیبی از حروف هستند، بی‌معنا یا مملو از راز. در این جهان، انسان‌ها در جست‌وجوی کتابی‌اند که معنا را روشن کند، حقیقت را بگوید، معنای جهان را بیافریند. اما حقیقت، اگر هست، در میان بی‌نهایتِ بی‌معنایی مدفون شده. در این استعاره‌ی خیره‌کننده، بورخس تصویر ذهن بشر را پیش چشم می‌گذارد: ذهنی که در میان بی‌نهایت اطلاعات، هم در جست‌وجوی معناست و هم در خطرِ فروپاشی. کتابخانه بابل برای یک خواننده آتئیست، شاید آشکارترین تفسیر از بی‌معنایی هستی و ناتوانی انسان در یافتن حقیقت باشد؛ جایی که خدا، اگر هم وجود دارد، در میان حرف‌های بی‌ربط و قفسه‌های سرد، گم شده است.

اما شاهکار بورخس فقط در ایده نیست، بلکه در اجرای شاعرانه‌ی منطق است. داستان‌هایش همچون معادله‌هایی‌اند که باید با قلب حل‌شان کرد. او از فلسفه، الهیات، ریاضیات، اسطوره و تاریخ بهره می‌گیرد تا جهان‌هایی احتمالی بسازد، جهان‌هایی که در مرز میان تخیل و تعقل، لرزان ایستاده‌اند. «جاودانه» یکی از چنین داستان‌هاست: انسانی که به جاودانگی دست می‌یابد، اما در بی‌هدفی مطلق گم می‌شود. در این‌جا، بورخس از افسانه عبور می‌کند و به قلب یک مسئله‌ی اگزیستانسیال چنگ می‌زند: وقتی مرگ نباشد، معنا هم محو می‌شود.

در «داستان جنگجو و اسیر»، انسان در تقاطع سرنوشت و اراده قرار می‌گیرد. بورخس از شخصیت‌ها می‌گذرد و به ساختارهای ذهنی می‌پردازد؛ هر داستان، پازلی‌ست درون پازلی دیگر، و تو گاه گم می‌کنی که آیا در حال خواندن داستانی هستی یا بخشی از بازی بزرگ‌تری شده‌ای. در «دو مرد مرده»، مرز میان زندگی و حافظه، میان واقعیت و روایت محو می‌شود؛ بورخس، استاد محو کردن مرزهاست.

ادبیات او، نه تنها روایتگر داستان‌هاست، بلکه در نقد خودِ روایت هم هست. گویی هر سطر از داستان‌هایش می‌پرسد: «آیا حقیقت دارد؟» و بی‌درنگ پاسخ می‌دهد: «مگر اهمیت دارد؟» در جهانی که توسط روایت‌ها ساخته می‌شود، واقعیت هم چیزی جز یکی از روایت‌ها نیست.

زبان بورخس در ترجمهٔ فارسی گاه صیقل‌یافته، گاه دشوار، اما همواره حامل اندیشه‌ای‌ست که پشت ظاهر آرامش، بی‌قراری عظیمی را پنهان کرده. خواندن داستان‌های این مجموعه آسان نیست؛ آن‌ها نمی‌خواهند فقط خوانده شوند، بلکه طلب می‌کنند که بازخوانده، تفسیر، و تجربه شوند. بسیاری‌شان، نه با پایان که با آغاز سؤال می‌شوند.

برای مخاطب امروزی، «کتابخانه بابل و ۲۳ داستان دیگر» نه تنها مجموعه‌ای از داستان‌های ذهن‌برانداز است، بلکه فرصتی‌ست برای تأمل در جهان‌های بدیل: جهان‌هایی که در آن‌ها خدا، معنا، جاودانگی، حقیقت و زمان نه چیزهایی مسلم، بلکه فرضیه‌هایی لرزان‌اند. اگر انسان قرن بیست‌ویکم در لابه‌لای داده‌ها، نشانه‌ها، متن‌ها و تاریخ‌ها سرگردان است، بورخس پیش از همه این را فهمیده بود: که ذهن، خود کتابخانه‌ای‌ست بی‌انتها، که هرچقدر هم بگردی، شاید کتاب درست را هرگز پیدا نکنی.

و همین تراژدی، شاید، تنها معنای ممکن برای زندگی باشد.
Profile Image for Atefeh.
92 reviews3 followers
July 27, 2025
حال و هوای کتاب برام تازگی داشت و هر بار که بخشی ازش رو می‌خوندم احساس عجیبی داشتم، داستان ها متفاوت هستن اما انگار همگی باهم دیگه پیوند دارن.
بعضی از کتاب ها هستن که خیلی راحت می‌تونن خواننده رو وارد فضای داستان کنن، مثل فیلم سینمایی می‌مونن و چاره ای نداری بجز تصور کردن.
چقدرم که زیبا بود این کتابخونه بابل.
فهمیدن داستان ها یکم مشکله، ابتدا همه چیز برام گنگ بود و داشتم بیشتر از لذت بردن از کتاب، تلاش می‌کردم تا بفهمم ماجرا از چه قراره، اما وقتی داستان کتابخانه بابل رسید همه چیز واضح تر شد، داشتن اطلاعات در زمینه فلسفه هم کمک بالایی به درک بهتر کتاب می‌کنه.
در کل از نظرم مثل فیلم های نولان می‌مونه، چندبار باید تا انتها خوند تا بهتر متوجه همه چیز شد.
Profile Image for Mana Ravanbod.
385 reviews237 followers
November 30, 2015
خداوندگار جهان گناه دادن یک‌ستاره به بورخس را نمی‌بخشد اگر حجتی در کار نباشد.
بورخس را به اشتباه اینطور خیال میکنند که «در زبان ساده است» و «بیان پیچیده‌ای دارد» یعنی که ترجمه‌ی آن از زبان دوم بلامانع است!
من فقی یک دلیل می‌آورم که این حرف و خیال پرت است: بند اول داستان «مکتوب الهی» همین ترجمه‌ی کاوه سیدحسینی را مقابله بگذارید با ترجمه‌ی آن در مجموعه داستان «الف» بورخس کارِ م. طاهرنوکنده. کافیست که ببینید چقدر فضا و زبان بورخس کشته میتواند بشود.
بورخس شاعر زبان نیست، جستارنویسی را در داستان پیشه میکند آنقدر که در آنتولوژی‌های جستارنویسی از او (و موزیل) یاد میشود، ولی مترجم باید لااقل فارسی و بیان فضا و دقت یک جستارنویسی را داشته باشد.
امیدوارم گناه یک ستاره به بورخس چسباندن بر من نوشته نیاید.
Profile Image for Shahrzad.
58 reviews46 followers
September 1, 2018
هرچی جلوتر میرفت داستانها جذاب تر میشد
بدون شک بهترین داستان کتابخانه بابل بود
Profile Image for Kian.
18 reviews13 followers
Read
January 4, 2023
من اصن نفهمیدم این کتاب داستانه یا مقاله است، ولی دوسش داشتم چیز های جالبی توش داشت.
Profile Image for Arman.
85 reviews94 followers
November 23, 2016
به جز من، فقط 27 نفر از مجموع حدود 9250 نفری که این کتاب رو خوندن و توی گودریدز ثبتش کرده ـن، نمره "یک" رو بهش داده ـن
ولی حقیقت اینه که خوندن این کتاب، مخصوصاً با چاپِ فوراِور خسته کننده و بیش از حد ساده نشر نیلوفر، بعد از کار معدن توی شیلی از همه کارهای دنیا سخت تره
ادبیات وهمی، ادبیات عرفانی، رئالیسم جادویی و هرچی که میشه اسمش رو گذاشت، واقعا تحمل ناپذیره. دومین ماهِ امسال شروع به خوندنش کردم و دومین ماهِ سال از انتها، دارم ثبتش می کنم. به خیلی از داستان هاش این شانس رو دادم که نظرم رو عوض کنن، ولی وقتی اصلا به جریان داستان وارد نمیشه شد، طبعاً ارتباطی هم برقرار نمیشه
طنز ماجرا اینجاست که کتاب نمره ای 4.42 رو داره و چه در خارج و چه در داخل ازش استقبال فوق العاده ای شده. انگشت اتهام به سمت من و طرز خوندنمه طییعتاً، ولی من تلاشم رو کردم و نتیجه ای حاصل نشد
سعی می کنم از این به بعد تا حد ممکن مزاحم نویسندگان آمریکای جنوبی نشم
Profile Image for Ali  Mousavi.
132 reviews26 followers
January 27, 2019
جادوی جنون.

و فرمود: «شش گوشه رباب ما شارح سرّ‌ِ شش گوشه‌ی عالم است، و الف تار رباب مبیّن تألفِ ارواح است به الف الله.» مولوی(در مناقب‌العارفین افلاکی)
Profile Image for Saied Davoodi.
83 reviews34 followers
August 15, 2018
بورخس این دیوانۀ لعنتی به تمام معنا!
این رو روی کاغذ نوتی نوشتم که روی جلد کتاب زده بودم. بعد از اینکه کتاب رو خوندم افسوس خوردم که چرا باید اینقدر دیر بورخس رو بشناسم؟ و چرا اینقدر دیر سراغش برم؟ دوستی می‌گفت بورخس بین داستان‌هاش شروع به مقاله نویس می‌کنه و بین مقاله‌هاش رو میاره به داستان گویی. این حرف رو در همون داستان اول یعنی جاودانه به خوبی می‌تونید ببینید. دیگر داستان‌های کتاب هم جذاب و خواندنی است. و داستان کتابخانۀ بابل، که وقتی خواندنش تمام شد به این فکر کردم که اگر واقعاً دنیا شبیه یک کتابخانه بود چه؟ اگر واقعاً چنین دنیایی وجود داشت چه شکلی می‌شد؟ چه شکلی می‌شدیم؟
تصویرسازی‌های داستان‌های بورخس هم برایم جالب بود. اینکه برای ساختن داستان همان ابتدا صحنه‌ها را مثل یک صحنه نمایش می‌چیند و بعد یکی یکی شخصیت‌های داستانی‌اش را وارد می‌کند. اینکه نقطه اوج و فرود داستان‌ها ممکن است هرجای داستان باشد. حتی آخر داستان. یا اول داستان.
تصمیم دارم بیش‌تر از این‌ها از بورخس بخوانم.
Displaying 1 - 30 of 112 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.