Dandelion - قاصدک discussion

60 views
جملات عاشقانه > عشق واقعی

Comments Showing 1-13 of 13 (13 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

Daddy.long.legs (daddylongleg) | 13 comments خلاصه کردن عالم خلقت در یک وجود
وبزرگ کردن یک موجود در مقام خدایی

عشق یعنی این


message 2: by Elham Khazanehdar (last edited Oct 21, 2009 01:27PM) (new)

Elham Khazanehdar | 8 comments مدوسا

مجالی نیست تا برای گیسوانت جشنی به پا کنم
که گیسوانت را یک به یک
شعری باید و ستایشی.
دیگران معشوق را مایملک خویش می پندارند
اما من
تنها می خواهمم تماشایت کنم.
در ایتالیا تو را مدوسا صدا می کنند
>به خاطر موهایت<
قلب من
آستانه گیسوانت را،یک به یک می شناسد.
آنگاه که راه خود را در گیسوانت گم می کنی
فراموشم مکن !
و به خاطر آورد که عاشقت هستم.
مگذار در این دنیای تاریک بی تو گم شوم
موهای تو
این سوگواران سرگردان بافته
راه را نشانم خواهند داد
به شرط آنکه دریغشان مکنی.

پابلو نرودا
ترجمه شاهکار بینش پژوه


Elham Khazanehdar | 8 comments به یاد خواهی آورد

به یاد خواهی آورد
روزی پرنده ای خیس عشق
یا رایحه ای شیرین را
و بازی رودخانه ای که قطره قطره
با دستان تو عشق بازی می کند.

به یاد خواهی آورد
روزی هدیه ای را از زمین
که چونان رسی طلایی رنگ
یا چونان علفی
در تو می زاید.

به یاد خواهی آورد
دسته گلی را که از حباب های دریایی
با سنگی چیده خواهد شد
آن زمان درست مثل هرگز
درست مثل همیشه است.

دستانت را به من بده
تا به آنجا حرکت کنیم
جایی که هیچ چیز در انتظار هیچ چیز نیست
جایی که همه چیز تنها در انتظار ماست.


پابلو نرودا
برگردان: شاهکار بینش پژوه



(setareh).ساینا ستاره (sainaahmadigmailcom) | 687 comments چتر عزیز خوش اومدی


message 5: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 250 comments پیش از آن که در اشک غرقه شوم چیزی بگو.

احمد شاملو



متشکرم جیرجیرک عزیز


(setareh).ساینا ستاره (sainaahmadigmailcom) | 687 comments آب دریا را اگر نتوان کشید هم , به قدر تشنگی باید چشید


message 7: by Fariba (new)

Fariba | 7 comments در راه بودن لذیذ است



message 8: by Ali (new)

Ali (aliag) | 3 comments شعری از فروغ که نخوانده اید:
اکنون دوباره در شب خاموش
قد می کشند همچو گیاهان
دیوارهای هایل، دیوارهای مرز
تا پاسدار مزرعه عشق من شوند

اکنون دوباره همهمه های پلید شهر
چون گله مشوش ماهیها
از ظلمت کرانه من کوچ می کنند

اکنون دوباره پنجره ها، خود را
در لذت تماس عطرهای پراکنده باز می یابند

اکنون درختها همه در باغ خفته، پوست می اندازند
و خاک با هزاران منفذ
ذرات گیج ماه را به درون می کشند

اکنون
نزدیکتر بیا
و گوش کن
به ضربه های مضطرب عشق
که پخش می شود
چون تام تام طبل سیاهان
در هوهوی قبیله اندامهای من

من حس می کنم
من میدانم
که لحظه نماز کدامین لحظه است

اکنون ستارها همه با هم
همنوا میشوند

من در پناه شب
از انتهای هرچه نسیم است، می وزم

من در پناه شب دیوانه وار فرو می ریزم
با گیسوان سنگینم، در دستهای تو
و هدیه می کنم به تو گلهای استوایی این گرمسیر
سبز جوان را

با من بیا
با من به آن ستاره ها بیا
به آن ستاره ای که هزاران هزار سال
از انجماد خاک، و مقیاسهای پوچ زمین دور است

و هیچکس در آنجا
از روشنی نمی ترسد

من در جزیرهای شناور به روی آب نفس می کشم
من
در جستجوی قطعه ای از آسمانم پهناور هستم
که از تراکم اندیشه های پست تهی می باشد

با من رجوع کن
با من رجوع کن

به ابتدای جسم
به مرکز معطر یک نطفه
به لحظه ای که از تو آفریده شدم

با من رجوع کن
من ناتمام مانده ام از تو

اکنون کبوتران
در قله های پستانهایم
پرواز می کنند

اکنون میان پیله لبهایم
پروانه های بوسه در اندیشه گریز فرو رفته اند

اکنون محراب جسم من
آماده عبادت عشق است

با من رجوع کن
من ناتوانم از گفتن
زیرا که دوستت دارم

زیرا که دوستت دارم حرفی است
که از جهان بیهودگیها
و کهنه های مکرر می آید

با من رجوع کن
من ناتوانم از گفتن

بگذار در پناه شب، از ماه بار بردارم
بگذار پر شوم
از قره های کوچک باران
از فلبهای رشد نکرده
از حجم کودکان به دنیا نیامده

بگذار پر شوم
شاید که عشق من

گهواره تولد عیساس دیگری باشد

فروغ فرخزاد


(setareh).ساینا ستاره (sainaahmadigmailcom) | 687 comments علي عزيز ممنون از انتخاب بجا و زيبات


message 10: by Ali (new)

Ali (aliag) | 3 comments مرسی ساینا عزیز
مو چیزیو کی مودونوم موگوم
شما چطور؟


(setareh).ساینا ستاره (sainaahmadigmailcom) | 687 comments مويوم
..
;)
به هر حال ممنون دوست عزيز


message 12: by Ali (last edited Jan 13, 2010 05:13AM) (new)

Ali (aliag) | 3 comments قدرتی به پنهانی برگی در انبوه درختان
حسی به وسعت ناشناخته ها
ترسی به حد زندگی
وجودم را فرا گرفته

ناگفتنیست این جز سکوتی مخرب

سکوتی به وسعت ریگی در بیابان
ضعفی مشکوک
شاید نگاه موری به وسعت میز

دوستش دارم
در آسمان فروغ
دوست داشتن پرنده ای همیشه در پرواز

دوستش دارم
به احترام تجلی عاشق در هیچ شیرازی
"مرا به هیچ بدادی و
من هنوز برآنم که از وجود تو
مویی به عالمی نفروشم"

دوستش دارم
به احترام شاگردی در مکتب فریدون
"سیه چشمی به کار عشق استاد
به من درس محبت یاد می داد
مرا از یاد برد آخر
ولی من
بجز او عالمی را بردم از یاد"

دوستش میدارم
همیشه
برای خودش
برای خدایش
برای حضورش در تیرماه
در لحظه ای که اتفاق افتاد
...


message 13: by Saeedeh (new)

Saeedeh mosavi | 268 comments عشق يعني رهسپار سرزميني كه به فراسوي ذهن و قلب مي رسد
آنجا كه دل هست و دل



back to top