دل من پی احساس و نگاه دل من پر از شوق و تمنای وصال دل من پروانه دل من بال و پر پرواز است . . چشم به امید حضور در پی دیداری تو اگر خواه نا خواه نخواهی که بمانی تو اگر دل به امید ندیدن داری یا پی ترک وصالم هستی این چه حرفیست که تمنای دست یاری ز یارت داری؟
من سراپا پر احساس هجوم
تن من میترسد
شاخه های تنه پیر درختان عبور سایه شان هم، وهم است
کاش این دست نوازشگر صیاد زمان
آخر کار دوباره به سرم دست نوازش بکشد
ببرد باز مرا تا ته نور
در جهانی که پر از ابر و پر از ریزش باران باشد
من هنوز چترم و در گاه نزول تب سرد
تن من ساقه زیبای گل سرخ ته باغچه را
می تواند که نجاتی باشد
در هجوم قطرات پر سنگ
می توانم که بمیرم گاهی
فصل روییدن من نیست ولی
شوق بوییدن گلهای اقاقی دارم
دست تو، یار، کجاست؟