Dandelion - قاصدک discussion

در کنار ساحلت من قایقی شکسته ام ، تو همان ساحل عشقی که بهت دل بسته ام

دوست دارم

ميگم
تو يك اتفاق بوده اي درزندگيه من

از اینکه با منی و شدی تکیه گاه من از ته قلبم خوشحالم

قشنگ بود ارزو جان آفرين

می گویم بسیار خوش شانس بودی که شوهری چون من به دست آوردی و از ترشیدگی رهایی یافتی!(با همین لحن!)

من بهش ميگم:
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم
تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم
برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت

بهش گفتم:مجيد
گفت:جان
گفتم:تا كي دوسم داري؟
گفت:تا آخرين لحظه اي كه زنده باشم
گفتم:منم همينطور
:)

فقط می گم *******! :دی

بهش گفتم:دلم میخواد مثل یه همسر کنارم باشی ،مثل یه برادر پشتیبانم باشی،مثل یه پدر پناهم باشی و مثل یه دوست خوب شریک زندگیم باشی

جمله آخرو اول میگیم خیلی محترمانه
ما از هم متنفریم

وقتی دو نفر در عشق به تفاهم میرسن آخرش مسالمت آمیز تموم میشه ...کلا همه چی در عشق ..تموم میشه

من بهش گفتم دوسم داری گفت فکر نمیکنم!

اون لحظه كه هيچ گاه نمي آيد براي من!
اما اگر آن دنيا روزي در طبقه ي آخر جهنم همديگر را ملاقات كرديم، مطمئنم چيزي نمي گم و فقط دوست دارم گريه كنم!

دوست دارم
.
.
.

چیزی که توجهم رو جلب کرد جمله های مختلف و گاه متناقض بچه ها بود... با جمله ی نیوشا اصلاً موافق نیستم، خیلی خودخواهانه است. چهار جمله و در هر جمله یک توقع..
ولی با جمله های حامد و ارمغان موافقم

علی عزیز بله درسته
...
ممنون