قتل Quotes
Quotes tagged as "قتل"
Showing 1-15 of 15

“الناس في الغالب يقتلون من يحبون أكثر من قتلهم من يكرهون ، لأن الذين تحبهم هم وحدهم الذين يستطيعون أن يجعلوا حياتك لا تطاق”
― Crooked House
― Crooked House

“راح يقتل الأبرياء بالآلاف و عندما جاء وقت حسابه قالوا هذا مجنون ذهب عقله..أتحاسبون مجنوناً! فأطلقوا سراحه و من يومها لم يبق شيئاً من براءة!!”
―
―
“... جای تأسف است که بیلبو وقتی فرصت پیدا کرد، آن موجود رذل را با شمشیر نکشت!»
- جای تأسف دارد؟ به خاطر دلسوزی بود که دستدست کرد. دلسوزی و مروت: که وقتی لازم نیست، ضربه نزنی. پاداش خودش را هم گرفت، فرودو. مطمئن باش که پلیدی آسیب کمی به او زد، و دست آخر توانست فرار کند، چون مالکیتش را بر حلقه اینطور شروع کرده بود: با دلسوزی.
فرودو گفت: «متأسفم. من وحشت برم داشته؛ و هیچ دلم برای گولوم نمیسوزد.»
گندالف حرف او را قطع کرد: «تو او را ندیدهای.»
فرودو گفت: «دلم هم نمیخواهد ببینمش. نمیتوانم منظورت را بفهمم. واقعا میخواهی بگویی که تو و الفها بعد از اینهمه کارهای وحشتناک گذاشتید که زنده بماند؟ هرطور حساب کنید، او همانقدر بد است که اورکها، و دشمن ماست. مرگ حقش است.»
- حقش است! به جرأت میگویم حقش است. خیلی از کسانی که زندهاند حقشان مرگ است؛ و خیلی از کسانی که میمیرند حقشان زندگی است. تو میتوانی این زندگی را به آنها ببخشی؟پس زیاد مشتاق نباش که در قضاوت، مردم را به مرگ محکوم کنی. چون حتی خردمندترین آدمها هم نمیتواند فرجام کار را ببیند. خود من چندان امیدوار نیستم که گولوم قبل از مرگ شفا پیدا کند، اما به هر حال احتمالش وجود دارد. و سرنوشت او با سرنوشت حلقه گره خورده است. قلبم به من میگوید که او هنوز نقشی دارد که قبل از فرجام کار باید بازی کند، چه نقش خوب، چه نقش بد؛ و وقتی زمان آن برسد، دلسوزی بیلبو ممکن است سرنوشت خیلیها -از جمله خود تو- را رقم بزند. در هر صورت او را نمیکشیم: خیلی پیر است و بدبخت. ...”
― The Fellowship of the Ring
- جای تأسف دارد؟ به خاطر دلسوزی بود که دستدست کرد. دلسوزی و مروت: که وقتی لازم نیست، ضربه نزنی. پاداش خودش را هم گرفت، فرودو. مطمئن باش که پلیدی آسیب کمی به او زد، و دست آخر توانست فرار کند، چون مالکیتش را بر حلقه اینطور شروع کرده بود: با دلسوزی.
فرودو گفت: «متأسفم. من وحشت برم داشته؛ و هیچ دلم برای گولوم نمیسوزد.»
گندالف حرف او را قطع کرد: «تو او را ندیدهای.»
فرودو گفت: «دلم هم نمیخواهد ببینمش. نمیتوانم منظورت را بفهمم. واقعا میخواهی بگویی که تو و الفها بعد از اینهمه کارهای وحشتناک گذاشتید که زنده بماند؟ هرطور حساب کنید، او همانقدر بد است که اورکها، و دشمن ماست. مرگ حقش است.»
- حقش است! به جرأت میگویم حقش است. خیلی از کسانی که زندهاند حقشان مرگ است؛ و خیلی از کسانی که میمیرند حقشان زندگی است. تو میتوانی این زندگی را به آنها ببخشی؟پس زیاد مشتاق نباش که در قضاوت، مردم را به مرگ محکوم کنی. چون حتی خردمندترین آدمها هم نمیتواند فرجام کار را ببیند. خود من چندان امیدوار نیستم که گولوم قبل از مرگ شفا پیدا کند، اما به هر حال احتمالش وجود دارد. و سرنوشت او با سرنوشت حلقه گره خورده است. قلبم به من میگوید که او هنوز نقشی دارد که قبل از فرجام کار باید بازی کند، چه نقش خوب، چه نقش بد؛ و وقتی زمان آن برسد، دلسوزی بیلبو ممکن است سرنوشت خیلیها -از جمله خود تو- را رقم بزند. در هر صورت او را نمیکشیم: خیلی پیر است و بدبخت. ...”
― The Fellowship of the Ring

“چه میخواهی بگوی مادونا؟
بله! سکتهی قلبی واژهای آبرومندانه برای همهی دلیلهای دیگر مرگ اوست!”
― The gadfly
بله! سکتهی قلبی واژهای آبرومندانه برای همهی دلیلهای دیگر مرگ اوست!”
― The gadfly
“داء الحسد شبيه بداء السرطان.
كلاهما ينمو بداخل الإنسان، ويضعفه ويهلكه مع مرّ الزمان.
وليس بينهما في واقع الأمر إلاَّ اختلاف طفيف، فإن كان السرطان يقتل الإنسان بمهاجمة جسده،
فإنّ الحسد يهلكه بمهاجمة نفسه.”
― ما وراء الأفق الأزرق
كلاهما ينمو بداخل الإنسان، ويضعفه ويهلكه مع مرّ الزمان.
وليس بينهما في واقع الأمر إلاَّ اختلاف طفيف، فإن كان السرطان يقتل الإنسان بمهاجمة جسده،
فإنّ الحسد يهلكه بمهاجمة نفسه.”
― ما وراء الأفق الأزرق
“سألتُ الجزيرةَ عما يقولُ قتيلٌ لقاتله
حينَ يقتسمانِ الزجاجةَ
هل سيسأله كيف؟ متى؟ ولماذا قُتلتُ؟
وأين ستقتلني المرة القدمة؟”
― أحاديث صفية
حينَ يقتسمانِ الزجاجةَ
هل سيسأله كيف؟ متى؟ ولماذا قُتلتُ؟
وأين ستقتلني المرة القدمة؟”
― أحاديث صفية

“أحيانًا نقتل أشخاصًا نعرفهم، في أغلب الحالات نقتل تحديدًا مَن نعرفهم، حتى إخوتنا”
― غداء في بيت الطباخة
― غداء في بيت الطباخة

“كيف يمكننا أن نبتكر طرقاً أفضل لقتل بعضنا البعض، ولا نجد طريقة للحفاظ على السلام!”
― Bulletproof Backbone: Injustice Not Allowed on My Watch
― Bulletproof Backbone: Injustice Not Allowed on My Watch
“سه ماه پس از کشته شدن شاه، سه نفر را سر بریدند تا همه عبرت بگیرند. سال هزار و سیصد و چهارده قمری بود. علیاکبر قزوینی هفدهساله بود و محمد قزوینی چهاردهساله. آن روز از کلاس درس بیرون آمدند، زیر درخت چنار نشستند، و از سه سر بریده زیر درخت نسترن حرف زدند.
مسافر روشنی (رمانی بر اساس زندگی علیاکبر دهخدا)”
―
مسافر روشنی (رمانی بر اساس زندگی علیاکبر دهخدا)”
―
“مگر قاطرچیها و مهترها و ساربانها و قورخانهچیها و زنبورکچیها و توپچیهای همدانی و همه کتوگریختهها و پاردًمساییدهها و قماربازهای خرابهها و پشتبامهای بازار و کاروانسراهای طهران را ندیدند که به زور تفنگهای وَرَندِل و ششلولهای نو که از ذخیره مخصوصی به آنها داده شده بود، عبا و کلاه و پول و ساعت برای کسی باقی نمیگذاشتند و دکاکین کسبه بیچاره را چاپیدند و هر مسلمانی را که با کلاه کوتاه و پالتو دیدند، به گناه اینکه از هواخواهان مجلس است، با کارد و قمه، قطعهقطعه کردند؟ و میرزا عنایت بیچاره را برای اینکه گفته بود: «مشروطهخواهان مسلماناند و عدالت میخواهند»، کشتند و بعد از مُثله کردن، جسدش را مثل لَشِ گوسفند، یک روز و یک شب به درخت توی میدان مشق آویختند؟
مسافر روشنی (رمانی بر اساس زندگی علیاکبر دهخدا)”
―
مسافر روشنی (رمانی بر اساس زندگی علیاکبر دهخدا)”
―
“دهخدا گفت: «این شهدایی که گفتی، چهطور کشته شدند؟»
- با مخالفان درگیر شدند و در حین زدوخورد جان خود را از دست دادند.
- فقط آنها کشته شدند؟
- نمیدانم.
- میشود احتمال داد که از طرف مقابل هم عدهای کشته شده باشند.
- ممکن است.
- آیا مطمئنی افرادی که از طرف مقابل کشته شدند، همه مجرد بودند؟
- نه، نه!
- راستی، آن افرادی که کشته شدند و تو برای بازماندگانشان پول جمع میکنی، کجایی بودند؟
- خب معلوم است؛ ایرانی.
- لابد طرف مقابلشان ایرانی نبودند.
- بله، ایرانی بودند.
- اگر ایرانی بودند، چرا برادران ایرانی خود را کشتند؟
- خب، چون اینها مخالف سلطنت بودند و آنها مخالف حکومت دولت.
- هر دو گروه ایرانی بودند و بازماندگانشان مردم همین کوچه و بازارند.
جوان از جای برخاست. عرق سردی بر پیشانیاش نشسته بود. دهخدا به چشمان او خیره شد: «ایرانی، ایرانی را میکشد، به خاطر ایران. تو تأمل کن که راه خطا نروی.»
مسافر روشنی (رمانی بر اساس زندگی علیاکبر دهخدا)”
―
- با مخالفان درگیر شدند و در حین زدوخورد جان خود را از دست دادند.
- فقط آنها کشته شدند؟
- نمیدانم.
- میشود احتمال داد که از طرف مقابل هم عدهای کشته شده باشند.
- ممکن است.
- آیا مطمئنی افرادی که از طرف مقابل کشته شدند، همه مجرد بودند؟
- نه، نه!
- راستی، آن افرادی که کشته شدند و تو برای بازماندگانشان پول جمع میکنی، کجایی بودند؟
- خب معلوم است؛ ایرانی.
- لابد طرف مقابلشان ایرانی نبودند.
- بله، ایرانی بودند.
- اگر ایرانی بودند، چرا برادران ایرانی خود را کشتند؟
- خب، چون اینها مخالف سلطنت بودند و آنها مخالف حکومت دولت.
- هر دو گروه ایرانی بودند و بازماندگانشان مردم همین کوچه و بازارند.
جوان از جای برخاست. عرق سردی بر پیشانیاش نشسته بود. دهخدا به چشمان او خیره شد: «ایرانی، ایرانی را میکشد، به خاطر ایران. تو تأمل کن که راه خطا نروی.»
مسافر روشنی (رمانی بر اساس زندگی علیاکبر دهخدا)”
―
“وقتی در کشورم اینهمه ظلم و جور و فساد میدیدم و حقخوری و حقکشی، و با تمام این حرفها میدیدم قدرت اول مملکت شاه است، پس با خودم گفتم اگر شاه خبر ندارد از وضعیت کشورش، که وای به حال مملکتی که شاه آن ایشان باشد، و اگر شاه خبر داشت از وضعیت کشور، پس حق او بود قتل و کشتنش، و من از این اقدامم خرسند هستم.”
―
―

“اکنون به من اجازه بدهید از امکانهای دانش برای شما حکایت کنم. به من امکان دهید به شما نشان دهم اگر پلیس نیویورک دوراندیشتر بود، اگر برای بررسیهای خود، به جای همه گروههای جاسوسی پلیس، دستکم یکی از دانشمندان دیرینشناسی را به خدمت میگرفت، چه موفقیتهایی به دست میآورد!
...
و چهقدر باعث تأسف است که قتل ناتان دو میلیون سال پیش رخ نداده است، چرا که در آن صورت همه ما به روشنی میفهمیدیم او چه کسی بوده و این فعالیت خونین چهگونه انجام گرفته است.”
― دو درس کوتاه دربارهی دیرینشناسی
...
و چهقدر باعث تأسف است که قتل ناتان دو میلیون سال پیش رخ نداده است، چرا که در آن صورت همه ما به روشنی میفهمیدیم او چه کسی بوده و این فعالیت خونین چهگونه انجام گرفته است.”
― دو درس کوتاه دربارهی دیرینشناسی
“میپرسد: «آنوقت چه؟ آیا هیچ نیکومردی خشمگین نمیشود؟ حتی اگر شاهد کشته شدن پدر و تجاوز به مادرش باشد؟» خشمگین نمیشود، بلکه انتقامشان را خواهد ستاند یا از آنها محافظت خواهد کرد. چرا نگرانید که وظیفه تنها، بدون کمک خشم، انگیزه ناچیزی برای او خواهد بود؟ اما باز میگوید: «آنوقت چه؟ وقتی آن انسان نیک پدر یا پسرش را مثلهشده ببیند، شیون نخواهد کرد؟ عقلش او را فرو نخواهد گذاشت؟» ... انسان نیک وظیفهاش را انجام خواهد داد، بدون هراس و تشویش به شیوه درخور یک انسان نیک عمل خواهد کرد، چنانکه به کاری که درخور انسان نیست دست نخواهد زد. پدرم را دارند میکشند؛ از او دفاع خواهم کرد. او را کشتهاند؛ انتقامش را خواهم ستاند -به این خاطر که حق است نه بدان سبب که خشمگینم... خشمگین شدن به خاطر خویشاوندان نشان عقل ضعیف است نه عقل صديق. عمل شریف و درخور چنین است: دفاع کردن از والدین، فرزندان و دوستان تنها از سر وظیفهشناسی- خودخواسته، سنجیده و توأم با دوراندیشی، نه واداشته و از روی خشم.”
― How to Keep Your Cool: An Ancient Guide to Anger Management
― How to Keep Your Cool: An Ancient Guide to Anger Management
All Quotes
|
My Quotes
|
Add A Quote
Browse By Tag
- Love Quotes 100.5k
- Life Quotes 79k
- Inspirational Quotes 75.5k
- Humor Quotes 44k
- Philosophy Quotes 30.5k
- Inspirational Quotes Quotes 28.5k
- God Quotes 27k
- Truth Quotes 24.5k
- Wisdom Quotes 24.5k
- Romance Quotes 24k
- Poetry Quotes 23k
- Life Lessons Quotes 22k
- Quotes Quotes 20.5k
- Death Quotes 20.5k
- Happiness Quotes 19k
- Hope Quotes 18.5k
- Faith Quotes 18.5k
- Inspiration Quotes 17k
- Spirituality Quotes 15.5k
- Relationships Quotes 15.5k
- Religion Quotes 15.5k
- Motivational Quotes 15k
- Life Quotes Quotes 15k
- Love Quotes Quotes 15k
- Writing Quotes 15k
- Success Quotes 14k
- Motivation Quotes 13k
- Travel Quotes 13k
- Time Quotes 13k
- Science Quotes 12k