انجمن شعر discussion

5 views
شعر و شاعر > ستارگان امید - مهیار

Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Mahyar (new)

Mahyar Mohammadi | 379 comments هجوم شغالان به لاشه‌های سگان
آنجا که گرگ، برادر از هم درید
تازیانه‌های زمان به صورت ماه
گزند خشم سرد که زوزه می‌کشید
ایستاده در جنون این مکان و زمان
سوزان چو خون بروی برف سپید
نه راهی به پس نه همتی به جلو
امید من از این نامردمان برید
سیراب این سراب و خالی از این خیال
چشمم سراسیمه در سیاهی می‌دوید
هر دم کسی در وجودم زنده می‌شود
که دَمش با طناب دار در هم تنید
سرخ و سیاه زده‌اند بر بوم آسمان
سپیده زد، اذان شد و طلوع ندید
کورم ز ناوک ظلم لیک می‌دانم
شب روشن است از ستارگان امید

۲۴ دی ۱۴۰۱


back to top