انجمن شعر discussion

22 views
شعر و شاعر > مردم سنگ /اسماعیل یورد شاهیان

Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)    post a comment »
dateUp arrow    newest »

message 1: by Moein (new)

Moein Ghanizadeh | 67 comments مردم سنگ



روزها كه می‌گذرد

هر روز

همه

تمام اين جماعت خاموش

سنگ می‌زنند بر تو

سنگ می‌زنند بر خود

سنگ می‌زنند بر همه

و با تن مجروح

از كنار هم به خشم می‌گذرند

و نگاه‌شان همه سنگ است





گاه در نيمه‌ی روز

گروهی از اينان

داد می‌كشند سنگ

و با تن سنگ شده

دنبال سنگ می‌گردند

گاهی يكی

با صدايی كوتاه

آرام حرفی ديگر می‌زند

كه انعكاسی ديگر دارد

گاه ديده می‌شود

كه يكی ديگر از آنان

كه هنوز معنی سنگ را می‌داند

شاخه‌ای گل

ميخكی، گل سرخی

بر گذر ماه می‌نهد

ودر كوچه‌ها و خيابان‌ها

تمام پنجره‌های بسته را صدا می‌زند



آن‌گاه گلويش را می‌گيرند

دهان‌اش را می‌بندند

شكم‌اش را پر از سنگ می‌كنند



هر روز با سنگ می‌گذرد

سنگ‌ها پرتاب می‌شوند

بر رخساره‌ی ماه

بر رخساره‌ی روز

و روز كوتاه می‌گذرد

با آفتاب مرده

و گلوی پاره

شب را نظاره می‌كند



ارومیه

۲۶ اسفند ۸۷


back to top