
که بودش نگینی بر انگشتری /فرو مانده در قیمتش جوهری
به شب گفتی از جرم گیتی فروز/دری بود در روشنایی چو روز
قضا را درآمد یکی خشک سال/که شد بدر سیمای مردم هلال
چو در مردم آرام و قوت ندید/خود آسوده بودن مروت ند ...more "
progress:
(page 263 of 1067)
"چو استاده ای بر مقامی بلند/برافتاده گر هوشمندی مخند
...
سرشک غم از دیده باران چو میغ/که عمرم به غفلت گذشت ای دریغ
بر انداختم نقد عمر عزیز /به دست از نکویی نیاورده چیز
چو من زنده هرگز مبادا کسی/که مرگش به از زندگانی بسی
...
نخورد از عبادت بر آن بی خرد/که با حق نکو و با خلق بد
سخن ماند از عاقلان یادگار/ز سعدی همین یک سخن یاد دار
گنهکار اندیشناک از خدای/به از پارسای عبادت نمای" — Apr 27, 2020 12:55PM
"چو استاده ای بر مقامی بلند/برافتاده گر هوشمندی مخند
...
سرشک غم از دیده باران چو میغ/که عمرم به غفلت گذشت ای دریغ
بر انداختم نقد عمر عزیز /به دست از نکویی نیاورده چیز
چو من زنده هرگز مبادا کسی/که مرگش به از زندگانی بسی
...
نخورد از عبادت بر آن بی خرد/که با حق نکو و با خلق بد
سخن ماند از عاقلان یادگار/ز سعدی همین یک سخن یاد دار
گنهکار اندیشناک از خدای/به از پارسای عبادت نمای" — Apr 27, 2020 12:55PM
progress:
(page 136 of 681)
"شواهد نشان می دهند که افراد وقتی خسته و دچار تخلیه ذهنی شده اند، احتمالا تحت تاثیر جملات قانع کننده توخالی، مانند پیام های بازرگانی، قرار می گیرند." — Nov 13, 2020 12:24AM
"شواهد نشان می دهند که افراد وقتی خسته و دچار تخلیه ذهنی شده اند، احتمالا تحت تاثیر جملات قانع کننده توخالی، مانند پیام های بازرگانی، قرار می گیرند." — Nov 13, 2020 12:24AM


“دانایی گریز از تنهایی است.”
― The Three Theban Plays
― The Three Theban Plays

“آزادی!
کدامین آزادی؟
آزادی، اسبیست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش میشود.
میهن!
کدامین میهن؟
خاکی که هر روز چندینبار میکُشیم؟
دشتی که مرده شویخانه شده است؟
کوهی که تابوت گشته است؟
سنگ،گِل،ماسه و ریگی
که بند و زندان زاییده است؟
نمیدانم کدام است میهن؟
کدام است آزادی؟
جویباری که در روز روشن
سرچشمهاش را غارت میکنیم؟
معشوقهای که در خواب
چشمهایش را میرباییم؟
ابری که پیش از باریدن
بارانش را به تاراج میبریم؟
ماهی که در شب چهارده میدزدیم؟
آزادی، اسبیست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش میشود…”
―
کدامین آزادی؟
آزادی، اسبیست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش میشود.
میهن!
کدامین میهن؟
خاکی که هر روز چندینبار میکُشیم؟
دشتی که مرده شویخانه شده است؟
کوهی که تابوت گشته است؟
سنگ،گِل،ماسه و ریگی
که بند و زندان زاییده است؟
نمیدانم کدام است میهن؟
کدام است آزادی؟
جویباری که در روز روشن
سرچشمهاش را غارت میکنیم؟
معشوقهای که در خواب
چشمهایش را میرباییم؟
ابری که پیش از باریدن
بارانش را به تاراج میبریم؟
ماهی که در شب چهارده میدزدیم؟
آزادی، اسبیست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش میشود…”
―

“تصور کنید یک دست شما را قطع کرده و به پیکر شخص دیگری پیوند زده باشند و یک روز، کسی در مقابل شما مینشیند و جلو روی شما، این دست را تکان میدهد و با آن به شما اشاره میکند. بدون تردید فکر میکنید که این یک مترسک است و هرچند که با آن بهتمامی آشنا باشید، هرچند که مطمئن باشید که این دست خود شماست ولی از اینکه لمسش کنید، هراس خواهید داشت.”
― The Unbearable Lightness of Being
― The Unbearable Lightness of Being

“«آسمانت»
آسمانت
زیرپای توست
سر را خم
و گردنات را
کج کن
به آسمان و ستاره و خدا
چشم مدوز
آنی که یک وجب خاک
نداشته باشد
خدا و ستاره و آسماناش
کجاست!؟”
―
آسمانت
زیرپای توست
سر را خم
و گردنات را
کج کن
به آسمان و ستاره و خدا
چشم مدوز
آنی که یک وجب خاک
نداشته باشد
خدا و ستاره و آسماناش
کجاست!؟”
―

“حکومت اعدام اسلامی
نزد ما با این گونه مرگها زندگی دوباره آغاز میشود و بر بالای این دارهای اعدام که شما افراشتهاید، سر ما بلندتر و درخشندهتر میشود....
از این سو تروریستها، سوران مامه حمه و سردشت عثمان..... از آن سو نیز تبرهای جمهوری اسلامی....
هر دوی آنها در دو راهی مرگ و تاریکی به یکدیگر میرسند.....
در حقیقت ما خود زندگی هستیم و جوانانمان آیندهای بیپایاناند...
خوب به من بگویید: از شرق تا به غرب.. از بالا تا پایین این سرزمینها
از قدیمالایام تا به امروز.. طنابهای دار چه چیزی را توانستهاند در ما بکشند!؟
چه کاری توانستهاند با فریاد بلند مبارزه و آزادیمان بکنند...
طنابهای دار توانستهاند شاهو را بترسانند..؟
توانستهاند دریاچهی وان و ارومیه را خاموش کنند..؟
توانستهاند پیر مگرون را به زانو درآورند؟
آنچه تا به امروز طناب دار توانسته انجام بدهد
نتایج معکوس خواستههای عاملان آن بوده است:
کاروانمان طولانی تر ...و
صدایمان زلالتر و نیروها و ازدحاممان بزرگتر شده است..!
طنابهای دار ترسیدهاند..... از کُرد ترسیدهاند..
طنابهای دار بازندههای همیشگیاند و ما هنوز هستیم..
جمهوری اعدام اسلامی ایران
پیر ِ پیر شده است و
اما نیرو و جان ما هنوز گرم و آماده است”
―
نزد ما با این گونه مرگها زندگی دوباره آغاز میشود و بر بالای این دارهای اعدام که شما افراشتهاید، سر ما بلندتر و درخشندهتر میشود....
از این سو تروریستها، سوران مامه حمه و سردشت عثمان..... از آن سو نیز تبرهای جمهوری اسلامی....
هر دوی آنها در دو راهی مرگ و تاریکی به یکدیگر میرسند.....
در حقیقت ما خود زندگی هستیم و جوانانمان آیندهای بیپایاناند...
خوب به من بگویید: از شرق تا به غرب.. از بالا تا پایین این سرزمینها
از قدیمالایام تا به امروز.. طنابهای دار چه چیزی را توانستهاند در ما بکشند!؟
چه کاری توانستهاند با فریاد بلند مبارزه و آزادیمان بکنند...
طنابهای دار توانستهاند شاهو را بترسانند..؟
توانستهاند دریاچهی وان و ارومیه را خاموش کنند..؟
توانستهاند پیر مگرون را به زانو درآورند؟
آنچه تا به امروز طناب دار توانسته انجام بدهد
نتایج معکوس خواستههای عاملان آن بوده است:
کاروانمان طولانی تر ...و
صدایمان زلالتر و نیروها و ازدحاممان بزرگتر شده است..!
طنابهای دار ترسیدهاند..... از کُرد ترسیدهاند..
طنابهای دار بازندههای همیشگیاند و ما هنوز هستیم..
جمهوری اعدام اسلامی ایران
پیر ِ پیر شده است و
اما نیرو و جان ما هنوز گرم و آماده است”
―
Abolfazl’s 2024 Year in Books
Take a look at Abolfazl’s Year in Books, including some fun facts about their reading.
More friends…
Favorite Genres
Polls voted on by Abolfazl
Lists liked by Abolfazl