جنگ های صلیبی Quotes

Quotes tagged as "جنگ-های-صلیبی" Showing 1-2 of 2
Walter Scott
“در هنگام خطر همیشه فرصت‌هایی پیش می‌آید که مردم از حسن نیت یک‌دیگر و از امنیت به میزان ویژه‌ای برخوردار می‌شوند.
در روزگار کهن که اصول ملوک‌الطوایفی رایج بوده این‌چنین فرصت‌هایی بسیار پیش می‌آمد. در آن دوران‌ها [که] جنگ، پیشه شایسته و عمده آدمیزاد تلقی می‌شد، ایام ناپایدار صلح یا در واقع ترک مخاصمه را که کمتر نصیب مردان جنگی می‌شد، چون گذران بود، همه گرامی می‌داشتند.
حفظ خصومت دائمی با دشمنی که با جنگاور امروز هم‌آوردی نموده و شاید فردا هم به مخالفت خونین با او برخیزد، ارزش ندارد. شرایط زمان و مکان به قدری برای جوش و غلیان احساسات نفسانی گنجایش داشت، که هرگاه افراد شخصا مخالف یک‌دیگر نگشته یا بر اثر تعدیات خصوصی و فردی تحریک نمی‌شدند، آن فواصل زودگذر آرامش را که در حیات جنگ‌جویانه‌شان میسر می‌شد در مرافقت یک‌دیگر گذرانده، دل‌شاد از زندگی بهره می‌گرفتند.”
Walter Scott, The Talisman

Walter Scott
“توشه هر دو نفر ساده بود لیکن توشه مسلمان اندک و پارسامنش؛ یعنی مشتی خرما و قرص نان جو خشنی بود برای رفع گرسنگی، چه تعلیم و تربیت خاص، مسلمانان را برای سفر در بیابان مهیا ساخته بود، لیکن پس از فتوحات شامات سادگی حیات اعراب اغلب مبدل به نهایت اسراف در تجمل شده بود. باری، چند جرعه آب از چشمه غذای او را کامل می‌کرد. اما غذای مسیحی هرچند که زمخت می‌نمود، لیکن برای او مطبوع و مغذی بود. قسمت عمده غذایش گوشت خشک خوک بود که مورد کراهت و نفرت مسلمانان است. نوشیدنی‌اش در کوزه‌ای چرمی بود. مسیحی با چنان اشتها و لذتی وافر خورد و نوشید که در نظر مسلمان عمل او بیش از رفع حاجت جسمی جلوه کرد و بی‌تردید اختلاف بارز خوراک و طرز تغذیه موجب شد که حسب تحقیرشان به هم افزایش یابد. اما هر دو، از قدرت زور و بازوی هم آگاه شده بودند و احترام متقابله‌ای که حاصل کشمکش متهورانه یک ساعت پیش بود برای تخفیف دیگر ملاحظات ناچیز کافی بود. با وجود این مسلمان نتوانست از بیان آن حالاتی که باعث ناخشنودی او شده بود خودداری کند. پس از آن‌که مدتی بعد از صرف طعام ساکت نشسته و به پرخوری پهلوان مسیحی نگاه می‌کرد چنین گفت: «نصرانی دلاور، آیا مناسب است کسی که چون مردی می‌تواند جنگ آورد بدین‌سان تغذیه کند؟ حتی یک یهودی هم از تماشای طعامی که تو با چنان رغبتی می‌خوری که گویی میوه درختان بهشتی است، متنفر می‌شود.» مسیحی که از این اتهام غیرمنتظره در شگفت شده بود گفت: «مسلمان دلیر، یهودیان خود را مقید به شریعت کهن موسی می‌دانند، ولی من در صرف آن‌چه برای یهودیان منع شده از آزادی مسیحیت بهره می‌گیرم. بدان که ما مجوز بهتری برای اعمال خویش داریم» و چنان‌که بخواهد به وسواس همراهش بی‌اعتنایی کرده باشد سخن خود را به دو دعای کوتاه لاتین و جرعه بلندی از کوزه چرمی خاتمه داده گفت: «درود بر مریم.»
- این را هم بخشی از آزادی خویش می‌نامی؟ و چنان‌که به سان ددان تغذیه می‌کنی، با شرب مایع مسمومی هم که حتی جانوران نمی‌نوشند خویشتن را به حیوان‌صفتی تنزل مقام می‌دهی!
- بدان ای مسلمان، تو کفران نعمات خدا می‌کنی. خدا شیره انگور را به انسان عطا فرموده که آن را از روی خرد صرف کند. چنان که پس از رنج و تعب دل آدمی را شاد می‌گرداند و در بیماری او را قوت تن می‌شود و در غم و اندوه او را تسلا می‌بخشد. آن‌که بدین‌سان از آن متمتع می‌شود شایسته است که برای تمتعی که از آن برمی‌گیرد به سانی که برای گرده‌نان روزانه‌اش سپاس می‌گذارد، برای پیاله‌اش هم شاکر خدا باشد و آن‌که این مائده آسمانی را به غلط صرف می‌کند در مدهوشی خویش نادان‌تر از تو نیست که از نوشیدن آن پرهیز می‌کنی.”
Walter Scott, The Talisman