زندان Quotes

Quotes tagged as "زندان" Showing 1-6 of 6
Meher Baba
“روح همانند مرغ و کالبد همانند قفس است. مرغ خارج از قفس آزاد است. لیکن قدر آن و اهمیت آزادی را نمی داند، زیرا زندان را ندیده و نمی شناسد و از استنباط آزادی بیرون از زندان محروم می باشد. با ورود به قفس و چشیدن رنج گرفتاری، چون آزاد گردد، ارزش آزادی و فضای خارج را درک می کند.”
Meher Baba, Life at Its Best

Meher Baba
“اگرچه تبلیغ دین ازسوی پیغمبران، برای رهایی بشر از تنگناها و محدودیتهاست، لیکن خود دین، بواسطه عدم استنباط درست پیروان، بقفس و زندان تنگ و تاریک تغییر ماهیت داده است.”
Meher Baba, Life at Its Best

Rachel Aviv
“بزرگترین ناامیدی آزادی فهمیدن این بود که چیز زیادی تغییر نکرده است.
«همان امریکای قبلی است»”
Rachel Aviv, گم‌شدن در انفرادی

“- می‌خواهی من دوباره این‌همه راه را از نو شروع کنم؟
- نمی‌خواهی همه‌چیز را عوض کنی؟
- چه چیزی را؟ فکر می‌کنی من نخواستم همه‌چیز را عوض کنم؟ سلطنت پنج پادشاه را دیدم. هر کجا که سعی کردم، تبعید و غل و زنجیر بود. باز هم دلت می‌خواهد باشم و بکشم؟ نه، نه، نه!
خروارها کاغذ به انتظارش بودند.
- اگر بمیرم، لغت‌ها چه می‌شوند؟ لغت‌هایی که در دهان می‌چرخند و در هوا معلق می‌مانند. چه کسی آن‌ها را روی کاغذ می‌آورد؟

مسافر روشنی (رمانی بر اساس زندگی علی‌اکبر دهخدا)”
میترا بیات

Franz Kafka
“اولین علامت بارقه ادراک، آرزوی مرگ است. این زندگی غیرقابل‌تحمل و زندگی دیگر دست‌نیافتنی به نظر می‌رسد. هیچ‌کس دیگر از میل به مرگ احساس شرم نمی‌کند، درخواستش این است که از سلول قدیمی‌اش که از آن متنفر است به سلول جدیدی منتقل شود که روزی از آن نیز متنفر خواهد شد. آخرین بقایای ایمان هم در این‌جا دخیل است، زیرا موقع انتقال شاید مأمور زندان از راهرو عبور نکند، تا زندانی را ببیند و بگوید: «این مرد را دوباره حبس نکنید. او با من می‌آید.»”
Franz Kafka, The Zürau Aphorisms

“- [...] بر خلاف آن‌چه در فیلم‌های مربوط به زندان نشان می‌دهند، زندانیان جمعیتی یکسان نیستند. در آن‌جا مانند دنیای بیرون، پولدار و فقیر و قدرتمند و ضعیف وجود دارند و پولدار و قدرتمند در زندان، زندگی نسبتا خوبی دارند. البته نه این‌که مانند زندگی بیرون‌شان باشد؛ اما وضع آن‌ها در زندان خیلی‌خیلی بهتر از آدم‌های بی‌پول و ضعیف است. در حقیقت آن‌ها می‌توانند تقریبا هر چیزی که بخواهند، مانند مواد مخدر، غذای خوب، سکس و خدمات را به دست آورند.
[...]
دنیای برداشت‌کننده‌ها یک زندان وسیع است و اکنون به جز عده‌ای انگشت‌شمار از جاگذارنده‌ها که در اطراف دنیا پراکنده هستند، تمام نژاد انسان در داخل این زندان به سر می‌برند. در طول قرن گذشته در آمریکای شمالی، به بازماندگان مردم جاگذارنده، حق انتخابی داده شد: یا نابود شوند، یا به زندانی شدن خود تن در دهند. عده زیادی زندانی بودن را انتخاب کردند؛ اما عده کثیری از آن‌ها نتوانستند خود را با زندگی در زندان تطبیق دهند.
[...]
طبیعتا یک زندان با مدیریت خوب، باید برای زندانی‌ها نوعی فعالیت تولیدی داشته باشد. مطمئنم می‌دانی چرا.
- خب... فکر می‌کنم این کمک می‌کند که سر زندانیان گرم باشد. حواس‌شان را از ملالت و بیهودگی زندگی‌شان پرت کند.
- بله. می‌توانی مال خودتان را نام ببری؟
[...]
مقداری درباره‌اش فکر کردم: «مصرف کردن دنیا.»”
سهیلا بیگلو, My Ishmael