قضیه ادب مرد و دولت او! ‏

هرچند که آن شب، شبِ عید بود و یار از ما چغندر پخته می خواست، ‏
اما در نهایت، مشکل، مشکلِ مزاج است و طلب، یک من و نیم آلوست
و بی برو برگرد، ادب مرد به زدولت اوست! ‏

افاضات حضرات را به سورمه ی خَفا، این بار به جای کشیدنِ به چشم، در گوش کردیم
که یاران گِردِ هم نیامده، اشتقاق فرمودند و چون مناویلِ قُماش بافان، از تارِ هم گذر کرده، پود کشیدند
و بر این منوال بود که خواجه همی فرمود:«خاله همان خاله و خاله همان خالوست» ‏
پس، ادب مرد، به ز دولت اوست. ‏
از ناصر خسرو است که گوید: ‏
هیچ مشو غره گر اوباش را *** چند گهک نعمت و یا دولت است
خَماناگَر حیات و ممات ما که خمان چمان رفتن را از پیش از آبستنی مادر، تعلم کرده بود، متبسم، تشریف فرما گشته، سراویل از پای ما بدر آورد و پس، پرکرشمه به ام الایادی مستغرق گشته، زمزمه همی کردی: ‏
همه مردند و رفتند الا زالو، که همیشه زالو ست
که علما را به شک انداخت و از خود پرسیدند: ادب مرد، به ز دولت اوست؟
از نظامی است که گوید: ‏
اگر شیری، غریبان را میفکن *** غریبان را سگان باشند دشمن
و از آنجا که از این بیت اخوان، جز شیر، چیزی بیرون نمی آید، پس جای زالو را شیری همی گرفت که غریبان را نواخت و آشنایان را درید چون شیخ بهایی که گوید:
آن کس که بَدَم گفت، بَدی سیرت اوست *** وان کس که مرا گفت نکو، خود نیکوست
حال متکلم از کلامش پیداست *** از کوزه همان برون تراود، که در اوست
و این شد که عالمان و حکیمان جمعا و فردا این ذایع کردند که:
ادب مرد، همان دولت اوست! ‏

با احترام به روان صادق هدایت و مسعود فرزاد، پیش کش به دوست عزیزتر از جانم، میم صاد

اردیبهشت ماه 1396
 •  0 comments  •  flag
Share on Twitter
Published on May 05, 2017 15:08 Tags: طنز-ادب-دولت
No comments have been added yet.